مجموعه داستان الفبایم را جدی بگیر داستان آدمهایی است که در قصهها ماندهاند، آنقدر که قصهها جزئی از زندگیشان شده است و یا زندگی آنها شبیه قصه شده. دیگر نمیتوانند از قصه رهایی یابند.امیر سالهاست که در صنعت چاپ کار میکند. او عاشق داستان است و به قول خودش همین داستانهاست که زندگیاش را به باد دادهاند. روزی تصمیم میگیرد همه کتابهایش را دور بریزد غافل از اینکه کلمات عاشق او شدهاند: «وقتی برگشتم به اتاق دیدم «الف» تبر برداشته و دارد حروف را از هم جدا میکند. برگشت با یک صدای عجیب و غریبی گفت: کارم را زیاد کردی مرد. دیگر از این کارها نکن، باشد؟ چی بهش میگفتم. فقط گفتم: آخر چرا همچین کاری کردند؟ برگشت و گفت: دوستت دارند مرد! تا به حال ندیدم این همه کلمه این جوری خودکشی کلامی کنند! واقعاً ندیدم!»هانیه عاشق داستان «خاله خمیره» است و هر روز مش طوبی را مجبور میکند، قصه خاله خمیره را برایش تعریف کند. آنقدر که قصه خاله خمیره جزئی از زندگیاش شده است.الفبایم را جدی بگیر، «خاله خمیره»، «خانهات بوی سوسیس میدهد»، «اشکهایت را در آسمان بریز»، «کفشهایش کتانی است»، «همه کوتولکههای من» و «هیچ کس حال آهو را نمیفهمد» داستانهای این مجموعه هستند.