اوئن پتوی زرد پْرزداری دارد که آن را همه جا با خودش میبرد.
بابا و مامان اوئن هیچ جوری نمیتوانند پتو را از او بگیرند.
به زودی مدرسهها باز میشود و بابا و مامان اوئن نمیدانند چه کار کنند، تا اینکه فکری به ذهن مامان اوئن میرسد.