گروه انتشاراتی ققنوس | با دعوت انتشارات ققنوس رخ داد؛ مواجهه با ششمین انقراض در کتابفروشی‌ها/انسان‌بودن و منقرض‌کردن
 

با دعوت انتشارات ققنوس رخ داد؛ مواجهه با ششمین انقراض در کتابفروشی‌ها/انسان‌بودن و منقرض‌کردن

نمایش خبر

..............................

خبرگزاری مهر

سه شنبه 14 مرداد 1399

..............................

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «انقراض ششم (تاریخ غیرطبیعی)» نوشته الیزابت کولبرت به‌تازگی با ترجمه شهربانو صارمی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۴ منتشر شده و ترجمه فارسی دیگری از آن به‌قلم نیک گرگین توسط نشر ثالث منتشر شده است.

الیزابت کولبرت نویسنده این‌کتاب، می‌گوید این‌روزها دانشمندان به انقراض ششم فکر می‌کنند که پیش‌بینی می‌شود ویرانگرتر از انقراض‌های پیشین در کره زمین و برخورد شهاب‌سنگی باشد که نسل دایناسورها را بر کَند. اما این‌انقراض ویرانگر، علتی به‌نام انسان دارد.

این‌کتاب به قلم یک‌خبرنگار نوشته شده و با مقدمه‌ای که درباره تغییرات و انقراض گونه‌های جانوری دارد،‌ به این‌جا می‌رسد که کشف مخازن انرژی زیرزمینی توسط انسان، ترکیب اتمسفر تغییر کرد و آب و هوا و ترکیب شیمیایی اقیانوس‌ها دستخوش تحول شد. این‌میان برخی گیاهان و جانواران، خود را با تغییرات سازگار کردند. در مجموع، الیزابت کولبرت می‌گوید پنج‌انقراض فاجعه‌بار در طبیعت رخ داده و ششمی در راه است. او قصه انقراضش را در ۱۳ فصل روایت کرده است.

کولبرت نویسنده مجله نیویورکر است و کتاب خود را با نثری قصه‌گو و روایت‌گر نوشته است. او در پی اثبات این‌مساله است که انقراض ششم در زمین، احتمالا پایدارترین میراث بشر خواهد بود و در پس بیان این‌مسائل از مخاطبش می‌خواهد به این‌سوال مهم فکر کند: انسان‌بودن چه معنایی دارد؟

کتاب «انقراض ششم» همان‌طور که گفته شد، ۱۳ فصل اصلی با این‌عناوین دارد: انقراض ششم، دندان‌های کرسی ماستودون، پنگوئن‌های اولیه، شانس آمونیت‌ها، سلام بر آنتروپوسِن، دریای پیرامون ما، اسید چکنده، جنگل و درختان، جزایری در خشکی، پانگئای نو، کرگدن و موج فراصوت،‌ ژن دیوانگی، موجود پردار.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

گراهام مرا برای دیدن پنل‌های خورشیدی برد که برق ایستگاه تحقیقاتی را تامین می‌کرد و مخازنی که برای جمع‌آوری آب باران به منظور تامین آب استفاده می‌شد. مخزن‌ها روی یک سکو سوار بودند و از آن‌جا می‌توانستیم نوک درختان جزیره را ببینیم. برحسب محاسبات نسبی من، تعداد آن‌ها به پانصد عدد می‌رسید. انگار صاف از توی قلوه‌سنگ‌ها درآمده بودند مثل تیر پرچم. گراهام درست آن‌طرف سکو یک چلچله دریایی نشانم داد که باد به غبغب انداخته بود و جوجه‌چلچله سیاه دریایی را نوک می‌زد. جوجه خیلی زود مرد. پیش‌بینی کرد: «آن را نمی‌خورد.» و درست گفت. چلچله دریایی از جوجه دور شد، کمی بعد یک مرغ نوروزی آن را خورد. گراهام با این صحنه فیلسوفانه برخورد کرد،‌ معلوم بود بارها چنین صحنه‌ای را دیده است؛ این‌کار نمی‌گذاشت جمعیت پرنده‌های جزیره از منابع آن بیشتر شود.

آن شب اولین شب حنوکا بود. برای تعطیلات یک نفر ماهرانه شمعدان هفت‌شاخه‌ای را با شاخه درخت ساخته و دو شمع را با نوارچسب به آن بسته بود. این شمعدان موقت رو شن، روی قلوه‌سنگ‌های ساحل سایه‌هایی در حال جست‌وخیز می‌انداخت. شام آن شب گوشت کانگورو بود، تعجب کردم که دیدم خوشمزه است، اما به گفته اسرائیلی‌ها مشخص بود که حلال نیست.

دیرتر همراه کِنی اشنایدر راهی دی‌کی_۱۳ شدم. در این زمان بیش از دو ساعت از مدّ دریا می‌گذشت، برای همین من و اشنایدر طوری زمان‌بندی کرده بودیم که چند دقیقه قبل از نیمه‌شب به محوطه برسیم. اشنایدر قبلا آن‌جا رفته بود اما هنوز به کار با جی‌پی‌اس کاملا وارد نبود. وسط‌های راه فهمیدیم از مسیر دور افتاده‌ایم.

این‌کتاب ۳۵۹ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۹ هزار تومان منتشر شده است.

Leave your comment
Newsletter