مجموعه داستان « ارواح مرطوب جنگلی » شامل سیزده داستان کوتاه است که در فضاهای متنوع و متفاوتی جریان دارد . این داستانها محصول کاری حدوداً پانزده سال نوشتن مداوم است اما اولین مجموعهای است که از این نویسنده منتشر میشود . در برخی از داستانهای این مجموعه با فضایی ذهنی و غریب مواجهایم اما در اغلب داستانها نویسنده رویکردی واقعگرا و ملموستری دارد . داستانهایی نظیر « همیشه سرباز » ، « دیگر نمیخواهم روزنامه بخوانم » ، « اگر صبح راه افتاده بودیم » و یا « ارواح مرطوب جنگلی » : « زمان فقط برای کسی که محاسبهاش میکند ، میگذرد . شاید واقعاً همینطور باشد . حالا که نشستهام و دارم اینها را مینویسم ، زمان آنقدر سریع میگذرد که حس میکنم دارم با سر سقوط میکنم ؛ زمان تنهاترین موجودی است که میشناسم . »