همهی دختران دریا به روایتِ موازی زندگی زنی که همسرش عضو گروه منافقین بوده با سه زن جوان امروزی میپردازد. زنها دغدغه یکسانی دارند. دغدغه اصلی هم رفتن یا ماندن است. این کتاب به نوعی ماجرای پلیسی دارد. در قسمتی از این کتاب میخوانیم: اولین گاز را که به سیب زد بغضش ترکید. توی تمام تنهاییها صدهزار بار به سرش زده بود برود و خودش را معرفی کند و بگوید چه شکری خورده و حالا شوهرش راست راست اینجا میچرخد و برای ملت خودش چاله میکَند. اما ترسیده بود. طاقت زندان و شکنجه را نداشت. البت که خانه ننهسهیلی هم چیزی کم از زندان نداشت. تکاتاق کنج حیاط و مارمولکهای سبز و سیاهی که از در و دیوار بالا می رفتند. گرما و بوی گندیدگی خور که حالا دیگر عادتش شده بود. و سروکله زدن با پیرزنی که هر از گاهی گریه و بیقراری او به وقت نبودن صلاح کلافهاش میکرد و فحش میکشید به جان یدو و هفت پشتش که این آش را برایش پخته و گولش زده بود که این آقا صلاح همشهری دامادتان است. زمستان با طعم آلبالو و سامار از جمله رمانهای دیگر الهام فلاح است که توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
نقدی بر این کتاب