محله ی موش ها -3
ومبرلی همیشه نگران است. نگرانیهایش پایانی ندارد. نگران است نکند آبمیوهاش را بریزد، نکند توی حمام آی برود و کوچک شود، نکند توی شوفاژشان مار باشد و ... هر قدر مامان و بابایش به او میگویند که نگران نباشد، فایدهای ندارد.
حالا نگرانی تازهای به نگرانیهای قبلیاش اضافه شده: کودکستان. نگران است که نکند بچهها به اسم او بخندند،نکند معلم بداخلاق باشد، نکند...
اما اولین روز کودکستان آنطور که ومبرلی تصور میکرده نیست.
جوایز: