روزی روزگاری در شهری خیلی دور شاهزاده خانمی بسیار زیبا زندگی میکرد که بیاندازه مغرور و از خود راضی بود. از همه بدتر این که عادت زشتی داشت و آنهایی را که به اندازه خودش خوشبخت و زیبا نبودند مسخره میکرد. یک روز او به طور اتفاقی از کنار آبگیری میگذشت که متوجه پیرزنی زشت شد و مسخرهاش کرد، اما شاهزاده خانم نمیدانست که پیرزن، جادوگر است. او شاهزاده خانم را طلسم و او را به قورباغهای زشت تبدیل کرد. بعد از مدتها شاهزادهای که از آن نزدیکی میگذشت برای این که طلسم شاهزاده خانم قورباغه را باطل کند مثل قصه زیبای خفته او را بوسید. اما اتفاق عجیبی افتاد و شاهزاده هم تبدیل به قورباغه زشتی شد و بعد از این ماجرا آن دو به خوبی با هم زندگی کردند. داستان حاضر با عنوان «شاهزاده خانم قورباغه» یکی از نه داستان کوتاه مجموعه حاضر است....