گروه انتشاراتی ققنوس | شهر فرنگی از زندگی آدم‌هاي امروز در «گورخواب»
 

شهر فرنگی از زندگی آدم‌هاي امروز در «گورخواب»

مشاهده

منبع: خبرگزاری کتاب ایران

شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷

.......................

بابك تبرايي كه پيش از اين با رمان «كالت» روايتي از جامعه روشنفكري ايراني معاصر به دست داده بود، اين بار نيز در رمان جديد خود تصويري ديگر از اين جماعت به دست مي‌دهد.

 

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، «گورخواب» نوشته بابك تبرايي، درباره انواع و اقسام گورخوابیِ ما ایرانی‌ها است. اين رمان درباره دانشجویی است که پوست از سر استادش می‌کند. رد پاي داریوش مهرجوییِ فیلمساز نيز در اين رمان هست که شرایط زمانه اعصابش را به هم ریخته است. ماجراي چند جوانِ کتاب‌دزد هم روايت مي‌شود که با افسردگی و سرخوردگی می‌جنگند.

گورخواب‌، خرده روايت‌هايي دارد از آدم‌هاي مختلف روزگار نويسنده. از اين جمله‌اند: زن و شوهری در شش و بش دزدی از موزه هنرهای معاصر تهران، دانشجویانِ مهاجرت‌کرده به آمریکا، کلنجار نویسنده‌ای با سانسورهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، و در نهایت روند تبدیل‌شدنِ آدمی بدبخت به یک خون‌آشام. کتاب پر است از موسیقی و نقاشی و مجسمه و شعر و قصه و فیلم. شهر فرنگی است برای خودش که می‌کوشد تعریف صادقانه و بی‌تعارفی از زندگی تحویل مخاطبش بدهد.

این کتاب قصه‌‌هایی دارد برای بازگویی جزئیاتِ از قرار فراموش‌شدنی زندگی آدم‌هایی که در صف‌های دراز گورهایی از پیش مقرر آرام به پیش می‌رفتند و اما همین مسیر اجباری‌شان را هم با دست‌اندازها و کلوخ‌هایی ناگزیر روبه‌رو دیدند. آدم‌هایی که ایرانی بودند. آدم‌هایی که... 

در پشت جلد كتاب آمده است: گورخواب کتاب داستانی است با پایی در واقعیت و پایی در خیال. داستان اصلی «درست یک روز پس از نامه سرگاشده اصغر فرهادی، کارگردان سینما، به حسن روحانی، رییس جمهور ایران، درباره وضعیت گروه خواب‌های نصیرآباد» شروع می‌شود و با انفجاری آشنا وسط شهر به پایان می‌رسد. این میان، پنج داستان و پنج میان داستان دیگر هم هست؛ سرگذشت آدم‌هایی که فنر وجودشان فشرده شده و معلوم نیست جهش نهایی به کدام سو پرتاب‌شان خواهد کرد. نتیجه، شاید کشکول همزمان خنده‌دار و تأسف‌باری از وضعیت خودمان باشد. قصه‌هایی «برای بازگویی جزئیات از قرار فراموش‌شدنی زندگی آدم‌هایی کوچک، آدم‌هایی که این‌جا بودند. آدم‌هایی که در صف‌های دراز گورهایی از پیش مقرر آرام به پیش می‌رفتند و اما همین مسیر اجباری‌شان را هم با دست‌اندازها و کلوخ‌هایی ناگزیر روبه‌رو دیدند. آدم‌هایی که ایرانی بودند، آدم‌هایی که ما بودیم.»
 
پاره‌يي از متن رمان: 
 دکتر پدرام صمدی مالک و مدیر آزمایشگاهی خصوصی در یوسف‌آباد بود. از همان آزمایشگاه‌هایی که نمونه خون و ادرار و مدفوع‌تان را می‌گیرند و بعد کاغذی در ازایش تحویلتان می‌دهند. دسترسیِ آسان او به خونِ سالم، کمکش کرد تا کل خونِ آلوده توی بدن گورخواب را با انواع متناسبی از خونِ آلوده جایش را به خون‌های جدید می‌داد، و سم رفته رفته از تنش به در می‌شد. هر وقت اختلالی در بدنش پدید می‌آمد، دکتر صمدی به‌موقع سرمی‌رسد و جلوِ تمامی خطرات احتمالی را می‌گرفت.
پس از سه بار تعویض کامل خون، سرانجام رژیم غذایی خاصی هم برایش در نظر گرفتند که صرفا شامل گوشت و چری و استخوان بود. نه از سبزیجات خبری بود و نه از میوه، غلات، یا حتی آب. گوشت‌ها را از همان ابتدا آبدار انتخاب می‌کردند. انواع استیک و چکر و دل و دنده و دنبه بود که نیم‌پخته، بی‌آب و نان و نمک، آماده بلعِ مردِ همواره گرسنه می‌شد. رژیم تمام‌گوشت اوایل به دهانش بدمزه بود. بعد، به آن عادت کرد. دستِ آخر، به نظرش مطبوع آمد.

کتاب «گورخواب» اثر بابک تبرایی در 144 صفحه با شمارگان 660 نسخه به بهای 15هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس راهی بازار کتاب شد.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه