نویسنده مدعی است داستانهایی نوشته است که به نوعی ادامه مجموعه قبلی او هستند . بلقیس سلیمانی میگوید : « بازی عروس و داماد » را ادامه میدهم . داستانهایی کوتاهِ کوتاه که موضوعات آن با تِم مرگ ارتباط دارند و یا اجتماعی هستند : پسرک دوچرخهسوار به سرعت از کنار دخترک دانشآموز رد میشد و میپرسید : « عروس مادر من میشی ؟ » دخترک هرگز به این سؤال پاسخ نمیداد . سکوت علامت رضا بود ، هر دو این را میدانستند . پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگیِ دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت . فردای آن روز تشییع استخوانهای پسرک ، زن سر مزار او رفت . همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند میزد . دخترکی ششساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت : « چقدر پسرتون خوشگل بوده ! » . « بازی عروس و داماد » ، « بازی آخر بانو » و « خاله بازی » از کتابهای دیگر بلقیس سلیمانی هستند که هر یک جوایزی را به خود اختصاص دادهاند . این مجموعه شامل تعدادی داستان کوتاه است که خواننده را با فضای غریبی مواجه میکند .