با آن که خداوند همه جا حاضر است ، او نزد شما تنها در ژرفترین و مرکزیترین جزء نفستان حاضر است . حسهای طبیعی نمیتوانند خداوند را تصاحب کنند یا شما را به او پیوند بدهند . وحتی قوای درونی فهم ، اراده و حافظه شما تنها میتوانند به دنبال خداوند باشند . شما ریشه یا ژرفایی دارید که تمام این قوا از آنجا بیرون میآیند ، مثل خطوطی که از مرکزی یا شاخههایی که از تنه درختی بیرون میآیند . این عمق را مرکز ، سرمایه و بنیاد روح مینامند . این عمق وحدت و ابدیت و به تعبیری دیگر ، بیکرانی روح شماست . زیرا به قدری بیکران است که چیزی جز بیکرانی خداوند نمیتواند او را خشنود کند . با نظر به چنین تصویری از خداوند درون ، طرح چرخشی به درون برای یافتن هدایت و حقیقت غایی بدیهی به نظر میرسد . « چارلز تیلور » به تفصیل نشان داده است که چطور ایدههای دینی نقشی محوری در درک ما از « خود » یافتهاند ، درکی که ما اکنون در جهان مدرن آن را با دیگران شریکیم . کتاب « در جستجوی اصالت » به ردیابی بسط تاریخی مفهوم اصالت از خاستگاههایش در قرن هجدهم تا کاربردهای مسئلهدار امروزین آن میپردازد .