گروه انتشاراتی ققنوس | پرسشگر بزرگ پاسخ می‌دهد ـ گفتگوی حامد زارع با غلامحسین ابراهیمی دینانی
 

پرسشگر بزرگ پاسخ می‌دهد ـ گفتگوی حامد زارع با غلامحسین ابراهیمی دینانی

مشاهده

 

سایت الف: 

«آفاق معرفت در سپهر معنویت»

(گفتگوی حامد زارع با غلامحسین ابراهیمی دینانی)

نویسندگان: حامد زارع و غلامحسین ابراهیمی دینانی

دکترعلی غزالی‌فر*،   

 نه‌تنها شاگردان و دانشجویان، بلکه حتی کسانی که برای اولین‌بار در جلسات تدریس‌ حاضر شوند، بارزترین ویژگی‌اش را پرسشگری می‌بینند. او یک پرسشگر بزرگ است. پرسش‌های فلسفی جدی او اذهان را به لرزه درمی‌آورد. او اندیشمند پرجوش و خروشی است. وی متفکری ایستا نیست و دائما می‌اندیشد و نمی‌توان او را در یک موضع مشخص به دام انداخت یا محدود کرد؛ زیرا بر این باور است که فهم حقیقت و هستی هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. آن‌هایی که فکر می‌کنند به حقیقت رسیده‌اند، در واقع فقط در یک ایستگاه متوقف شده‌اند. همه فرقه‌ها و مکاتب ریز و درشتی که شکل گرفته است، به دلیل ندیدن حقیقت اصلی است و به‌خاطر همین جهل، خود را سرگرم چیزی کرده‌اند که از دید خودشان حقیقت است. فهم واقعی، یک جریانِ سیال و بی‌وقفه است. او بیشتر می‌پرسد و کمتر پاسخ می‌دهد؛ چراکه نظرش این است که هر مرام و مسلکی که انسان را از پرسش و تعقل بازبدارد، محبس انسان است. دلیل اهمیت تفکر و تعقل همین است که انسان زندانی ذهن خویش نشود. سخت‌ترین و هلاک‌کننده‌ترین زندان روی زمین زندانی است که در ذهن آدم شکل بگیرد و قدرت تعقل را از او بستاند. اما در این کتاب این نقش جابه‌جا شده است. اینبار دکتر ابراهیمی دینانی به پرسش‌های اساسی پاسخ می‌دهد.

"آفاق معرفت در سپهر معنویت" سومین جلد از مجموعه گفتگوهای آقای حامد زارع با اندیشمندان معاصر ایرانی است. انتشارات ققنوس پیش از این دو جلد دیگر را منتشر کرده است: "آفاق حکمت در سپهر سنت" و "آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ". اولی گفتگو با دکتر سیدحسین نصر است و دومی گفتگو با دکتر رضا داوری اردکانی. این کتاب نیز همانند آن دو اثر مفید و خواندنی است.

مجموعه حاضر پانزده گفتگوست که در طی شش سال گذشته انجام شده و اینک در چهار فصل دسته‌بندی شده است. چهار گفتگو در فصل اول، "مباحثه"، جای دارد:عقل و حقیقت، فکر و ذهنیت، عرفان و معنویت، دانش و دیانت. از عنوان هر کدام می‌توان موضوع آن گفتگو را فهمید، اما در واقع همه آن‌ها یک موضوع اصلی و محوری دارند: عقل. دکتر دینانی در اینجا نیز از عقل دفاع می‌کند و اصل و اساس را در همه این زمینه‌ها فقط عقل می‌داند.

فصل دوم، "مصاحبه"، شامل گفتگوهایی است درباره مهمترین فیلسوفان مسلمان؛ ابوعلی سینا، امام محمد غزالی، شهاب‌الدین سهروردی، ابن‌رشد، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا. اهمیت این گفتگوها آن است که دکتر دینانی در مورد همه این اندیشمندان آثار مستقلی به رشته تحریر درآورده است. واضح است که برای نوشتن کتابی درباره یک فیلسوف بزرگ لازم است که همه آثار و افکار او خوانده و سپس نقد و بررسی شود. اینک دکتر دینانی در این گفتگوها چکیده نظر و خلاصه کتاب‌های خود را درباره این متفکران بازگو می‌کند. آخرین گفتگوی این فصل، مکتب تفکیک نام دارد، اما مباحث آن همه مخالفان فلسفه را شامل می‌شود. دکتر دینانی در این بخش هم موضع خود را صریح اعلام می‌کند و هم به پاره‌ای از اتهاماتی که به ایشان زده‌اند، پاسخ می‌دهد.

فصل سوم با عنوانی که دارد نشان می‌دهد جنجالی باشد: "مناظره". اگر دیگر بخش‌های کتاب گفتگو و پرسش‌وپاسخ با دکتر دینانی است، این سه بخش مناظرات تمام‌عیار است. در مناظره دوم، "چه کسانی مخالف فلسفه هستند؟"، دکتر سیدمصطفی محقق داماد در کنار دکتر دینانی درباره جریان اخباری‌گری در جهان اسلام بحث می‌کنند. نکات خوبی مطرح می‌شود و هر دو طرف حاصل تأملات خود را نیز بازگو می‌کنند. در مناظره اول، "چه کسی فیلسوف اسلامی است؟"، دکتر غلامرضا اعوانی نیز به آن دو استاد ملحق می‌شود. بحث با تشریح کارنامه مرحوم سیدجلال‌الدین آشتیانی در زمینه فلسفه اسلامی آغاز می‌شود. اما مسئله اصلی این است که آیا می‌توان ایشان را یک فیلسوف اسلامی به‌شمار آورد یا فقط یک فلسفه‌دان برجسته و ممتاز بود؟ در مسیر رسیدن به پاسخ این مسئله اصلی، پای مباحث دیگری نیز به میان کشیده می‌شود؛ مثلا سرشت فلسفه اسلامی، فعالیت‌های هانری کربن در زمینه فلسفه اسلامی، جایگاه ملاصدرا، علامه طباطبایی، علامه رفیعی قزوینی و دکتر حائری یزدی در فلسفه اسلامی. البته در دیگر گفتگوها نیز بحث به مسائل گوناگونی می‌کشد؛ زیرا دکتر دینانی اعتقاد دارد کسی که مدعی است از میان همه مسائل عالم، فقط یک مسئله را خوب می‌داند، در واقع همان یک مسئله را هم نمی‌داند. چرا که هیچ مسئله‌ مستقلی در این عالم وجود ندارد. به عبارت دیگر مسائل در دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، به یکدیگر مرتبط‌اند.

سومین و آخرین و جنجالی‌ترین مناظره این فصل، "سرنوشت علم در تمدن اسلامی چگونه بوده است؟"، همان‌طور که طولانی‌ترین عنوان کتاب را دارد، طولانی‌ترین بخش نیز هست. در این قسمت چند نفر دیگر به آن جمع سه‌نفره اضافه می‌شوند: دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر احمد احمدی، دکتر رسول جعفریان و دکتر سیدمحمد سیدفاطمی. مسئله اصلی این است که علوم طبیعی و تجربی در تمدن اسلامی وضعیت و نقش مثبتی داشتند یا خیر؟ و در هر صورت، نقش فیلسوفان مسلمان  در این زمینه چه بوده است؟ اساتید در بیشتر مسائل اتفاق نظر ندارند و اختلاف دیدگاه‌های آنان گفتگو را به مناقشه و حتی دعوا هم می‌کشاند.

گفتگوی فصل چهارم به صورت "مکاتبه" انجام شده و عنوان آن نیز همین است. یک بخش نیز بیشتر ندارد: "کتاب‌شناسی غلامحسین ابراهیمی دینانی". در این گفتگوی کتبی دکتر دینانی درباره کتاب‌های خود توضیح می‌دهد. او به‌طور خلاصه درباره همه کتاب‌هایش توضیح می‌دهد که موضوع، مسئله و اهمیت هر کدام چیست و چه انگیزه‌ای سبب شده که هر کدام را بنویسد.

در پایان نکته‌ای را بیان می‌کنیم که دکتر دینانی در مقدمه این اثر به آن اشاره کرده است. ایشان چند سالی است که به علت حضور در برنامه‌های تلویزیونی شهرت عمومی پیدا کرده است. او می‌گوید که، به اقتضای برنامه و حال و هوای مخاطبان، مباحث فلسفی را به صورت ساده شده و عامه‌پسند ارائه می‌کند. بنابراین انصاف اقتضا می‌کند که بر اساس آن برنامه‌ها در مورد ایشان داوری فلسفی صورت نگیرد. برای نقد و بررسی دیدگاه‌های فلسفی ایشان باید تألیفات ایشان را ملاک قرار داد که در آن‌ها بدون هیچ ملاحظه‌ای نظریات خود را مطرح می‌کند. این کتاب نیز در زمره چنین آثاری است و می‌تواند معیار سنجش سخنان او قرار گیرد.

حسن ختام چند سخن آموزنده از دکتر ابراهیمی دینانی است:

1- به حضرت حق قسم اگر ابن‌سینا نبود، همه ما در کنار ابوبکر بغدادی شمشیر کشیده بودیم و مسلمان و غیرمسلمان را از دم تیغ می‌گذراندیم.

2- ضرورت اجتماعی است که باید خود را با عقل مطابقت دهد. اگر در یک اجتماع، ضرورتی پیدا شود که منطبق بر عقل نباشد، این عین خریت است. به نظر من هر چیزی غیرعقلانی باشد، خریت است؛ از خریت هم بدتر است.

3- در گفتگو سعی کنید نقل قول نکنید. تمام مصیبت ما در گفتگوهای فلسفی این است که از یک فیلسوف بزرگ نقل قول می‌آوریم و پشت سر او پنهان می‌شویم. این‌گونه اصلا گفتگو شکل نمی‌گیرد. وقتی یکی از طرف‌های گفتگو شعر یا آیه بخواند یا نقل قولی بیاورد، گفتگو بی‌معنی می‌‌شود. شما پاسخ خودتان را بدهید و کاری به ارسطو نداشته باشید.

4- من برای مردم حرفی ندارم بزنم! البته کمی اغراق در این جمله هست؛ چراکه وقتی کتاب می‌نویسم، دوست دارم کتابم خوانده شود. ... اما برای خودم رسالتی قائل نیستم. حتی مبلغ هم نیستم. بلکه یک حرف در ذهنم هست که به دستور عقلم می‌نویسم و می‌گویم. حالا اگر حرفم شنیده شد که هیچ؛ اگر هم شنیده نشد اصلا برایم اهمیت ندارد. من احترام جلوه‌ای از عقل کل را که در من ظهور پیدا کرده است دارم و به دستور عقلم از معقولات دفاع می‌کنم.

*دکترای فلسفه

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه