رمان « حکمرانی ماتو» هم مثل همه کتاب های گلاوزر نگاهی انتقادی به مناسبات سیاسی اجتماعی سوئیس دارد. کارآگاه اشتودرِ اخمو و در عین حال عمیقا انسان دوست می خواهد بفهمد چه کسی رئیس سالخورده آسایشگاه روانی راندلینگن را به قتل رسانده، چرا بیماری به اسم پیتِرلِن از آسایشگاه فرار کرده و چرا هربرت کاپلان، پسر سرهنگ کاپلان معروف، سر از آسایشگاه روانی درآورده.
اشتودر وظیفه شناس و با دقت ماجرای قتل رئیس آسایشگاه را ریشه یابی می کند، از محل اقامت پیترلن باخبر می شود، گره معمای هربرت کاپلان بی نوا را می گشاید. و با این همه، در پایان متوجه می شود که هیچ چیزی را نفهمیده است. چرا که ماتو بر آنجا حکومت می کند، شبحی که مرز بین عقلانیت و دیوانگی را از میان برمی دارد.
اشتودر در سفر خود به قلمرو ماتو، قلمرو جنون، با شخصیت های بسیاری رو به رو می شود. شخصیت های باورپذیری که در نهایت لای چرخ دنده های روابط اجتماعی حاکم، ساختار پدرسالارانه خانواده و ظلم و ستم همنوعان خود خرد و خاکشیر شده اند و احیانا دست به جنایت زده اند.