برخی داستانها ساده و سر راست هستند که فقط باید آنها را شنید. برخی دیگر کمی پیچ دارند و باید آنها را نشسته و با حواس جمع خواند. اما برخی دیگر از داستانها خیلی پیچیده و رمز آلود هستند انگار دارند داستان زندگی ما را بدون اجازه خودمان روایت میکنند. در کتاب تسوکورو تازاکیِ بی رنگ ِ و سالهای زیارت او با سفر درونی یک جوان مواجه میشویم که به یکباره چهار دوست صمیمی خود را ازدست داده است. نام خانوادگی شخصیتهای اصلی رمان تصادفاً نام رنگهاست، آبی، قرمز، سیاه و سفید و البته خود «تسوکورو» بیرنگ است. موراکامی با قرار دادن شخصیت داستانش در موقعیتی که تک تک دوستانش را از دست داده و حالا به یاد مرگ افتاده، او را به جستجوی راهی میفرستد که آدمی بتواند مجدداً به رنگهای زندگی برگردد:
«از ژوئیه سال دوم کالج تا ژانویه بعد، تنها چیزی که فکر تسوکورو تازاکی را به خود مشغول میکرد مردن بود. آن روزها طبیعی ترین راه حلی که به ذهنش میرسید خودکشی بود و حتی همین حالا هم نمیتوانست دلیل قانع کنندهای پیدا کند که چرا آن آخرین گام لازم را برنداشته، در حالی که آن روزها عبور از مرز میان زندگی و مرگ برایش از قورت دادن تخم مرغ خام سهل تر بود.»
این کتاب سیزدهمبن کتاب نوبسنده مشهور ژاپنی «هاروکی موراکامی» است که در همان ماههای اول انتشار بیش از یک میلیون نسخه آن به فروش رفت «موراکامی» نویسنده مشهور ژاپنی در سال 1949 در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. کتابهای «کافکا در ساحل» و «پس از تاریکی» و... بعد از زلزله از مشهورترین کارهای او هستند که به زبان فارسی ترجمه شده است.