گروه انتشاراتی ققنوس | ادغام استادانه چند روایت: نگاهی به رمان «آدمکش کور»: ایبنا
 

ادغام استادانه چند روایت: نگاهی به رمان «آدمکش کور»: ایبنا

ایبنا

مارگارت اتوود یکی از نویسندگان خوش شانس است که دوران زندگی و فعالیت های فرهنگی او هم زمان با زندگی و فعالیت های منتقدانی تیز هوش بوده است.منتقدانی که به حق باعث شدند مشتاقان ادبیات جهان خیلی زود این نویسنده دیگرگونه نویس را به رسمیت بشناسد._
خبر گزاری کتاب ایران (ایبنا):مارگارت اتوود به عنوان یک نویسنده کانادایی امروزه به یک چهره ماندگار در حوزه ادبیات داستانی تبدیل شده و اغلب آثار او به سی و پنج زبان دنیا ترجمه شده اند. 
اتوود که در ایران هم نویسنده ای شناخته شده است با آثاری چون«عروس فریبکار»و«چهره پنهان یا گریسی دیگر» به فارسی زبانان معرفی شد و رمان«آدمکش کور»به قلم  رمان«آدمکش کور»دارای فضایی شبه پلیسی است،رمانی که به رغم دلبستگی های نویسنده به فضاهای کلاسیک ساختاری کاملا مدرن دارد.  اوحضورش را در ذهن اهالی جدی ادبیات تثبیت کرد. 
رمان«آدمکش کور»دارای فضایی شبه پلیسی است،رمانی که به رغم دلبستگی های نویسنده به فضاهای کلاسیک، ساختاری کاملا مدرن دارد. 
در رمان«آدمکش کور» چند روایت به موازات هم پیش می روند و مخاطب گویی چند داستان متفاوت با درونمایه ای یکسان را در آن واحد می خواند. 
فرمی که اتوود برای روایت این اثرانتخاب کرده  تودر تو و در عین حال روشمند است،فرمی که به رغم پیچیدگی های فراوان به مرز خواننده آزاری وارد نمی شود. 
کلیت رمان«آدمکش کور»ظاهرا بنا به تاثیرات قصه های کهن شرقی نوشته شده و ساختار بعضا هزارو یکشبی آن به ایجاد فضاهایی  کلیت رمان«آدمکش کور»ظاهرا بنا به تاثیرات قصه های کهن شرقی نوشته شده و ساختار بعضا هزارو یکشبی آن به ایجاد فضاهایی رعب آور منجر شده که البته حلاوتی را هم در دل خود دارند.  رعب آور منجر شده که البته حلاوتی را هم در دل خود دارند. 
این اثر دارای چند روایت اصلی و چند روایت فرعی است که همه آن ها در آخر به سرانجامی منطقی می رسند،نکته ای که موید موفقیت نویسنده ای چون اتوود است.
رمان «آدمکش کور»با خبر مرگ لورا شروع می شود وبا اعترافات «آیریس»به سر انجام می رسد،این رمان بر یک بستر اصلی یعنی دستنوشته های آیریس متمرکز است و روایت های دیگر به گونه هایی صحت و سقم این نوشته ها را معلوم می کنند. 
بستر سازی مناسب و کاملا حرفه ای «آدمکش کور»باعث شده که روایت های موازی دیگر به شکلی روشن پیش بروند و خواننده روایت ،با چند سرنوشت در یک قالب مواجه شود. 
اتوود با ساختن شخصیتی چون«آیریس»به زیبایی به جهان عاشقانه یک مرد و زن قدم می گذارد که حکایت  رمان «آدمکش کور»با خبر مرگ لورا شروع می شود وبا اعترافات «آیریس»به سر انجام می رسد،این رمان بر یک بستر اصلی یعنی دستنوشته های آیریس متمرکز است و روایت های دیگر به گونه هایی صحت و سقم این نوشته ها را معلوم می کنند.  آن ها هم در این رمان داستانی جداگانه است. 
داستان سوم که روایتی هول آور دارد ماجرایی به نام«آدمکش کور»است که مدام توسط مرد عاشق برای معشوق گفته می شود،ماجرایی که پرده از رازهایی دهشتناک بر می دارد و آرام آرام شکلی کاربردی به خود می گیرد،یعنی این که مرد در خلال تعریف یک داستان به ابعادی از یک آدمکش نزدیک می شود و خواننده را در این تلاطم ذهنی فرو می برد که شخصیت قاتل به گونه ای نمایانگر شخصیت راوی داستان است. 
دلبستگی های نویسنده به متون کهن کشور های اروپایی ،به ویژه کشور انگلستان باعث شده است که رمان«آدمکش کور»پیچیده در فضای آثار انگلو ساکسونی عرضه شود،یعنی گونه ای از نوشتن که به طنز های سیاه شبیه است و در آن هم می خندانند و هم می گریانند. 
به تعبیری می توان رمان «آدمکش کور»را به عرض اندام یک نویسنده در شناخت دو گونه از ادبیات شرق و غرب ربط  یکی از نکات قابل توجه دررمان«آدمکش کور»شباهت بیش از اندازه آن با داستان کوتاهی از«خورخه لوئیس بورخس»با نام «زخم شمشیر»است،این داستان حکایت یک راوی است که برای شخصی خیالی که می تواند خود خواننده باشد درد دل می کند و ازمشاهده جریانی جنایی که طی آن یک نفر کشته شده می گوید و در پایان اعتراف می کند که قاتل خود اوست وجریان را از آن جهت به گونه ای دیگر روایت کرده که شخص شنونده تا آخر به حرف هایش گوش بدهد،یعنی همان کاری که «آیریس»در آدم کش کورمی کند.  داد،به این معنا که اتوود خواسته به گونه ای توانایی های ادبی خود را به شکلی کاملا استادانه عرضه کند که البته بسیار هم موفق ظاهر شده است. 
یکی از نکات قابل توجه در رمان«آدمکش کور»شباهت بیش از اندازه آن با داستان کوتاهی از«خورخه لوئیس بورخس»با نام «زخم شمشیر»است،این داستان حکایت یک راوی است که برای شخصی خیالی که می تواند خود خواننده باشد درد دل می کند و ازمشاهده جریانی جنایی که طی آن یک نفر کشته شده می گوید و در پایان اعتراف می کند که قاتل خود اوست وجریان را از آن جهت به گونه ای دیگر روایت کرده که  شنونده تا آخر به حرف هایش گوش بدهد،یعنی همان کاری که «آیریس»در آدم کش کورمی کند. 
خط سیری که نوشته های پراکنده «آیریس »را شکل می بخشند در دل خود شخصیتی دیگر به نام«لورا»را پرورش می دهد و خواننده از مسیر او به دنیای «ریچارد»وارد می شود و داستان عاشق و معشوق شکلی واضح تر به خود می گیرد. 
یکی از نکات مثبت رمان«آدمکش کور» کنار گذاشتن سهم خواننده و نقش او در تکمیل کردن روایت است،اتوود با احترام تمام به شعور مخاطب و حفظ تسلسل ذهنی او در پایان خواننده را با همه ماجراها تنها می گذارد و داوری ها را به خود او واگذار می کند،یعنی همان کاری که بورخس در زخم شمشیر کرده است. 
خواننده «آدمکش کور»به راحتی می تواند «ریچارد» را در حکم خود قاتل فرض کند و«لورا»را هم در قالب همان دختری  یکی از نکات مثبت رمان«آدمکش کور» کنار گذاشتن سهم خواننده و نقش او در تکمیل کردن روایت است،اتوود با احترام تمام به شعور مخاطب و حفظ تسلسل ذهنی او در پایان خواننده را با همه ماجراها تنها می گذارد و داوری ها را به خود او واگذار می کند،یعنی همان کاری که بورخس در زخم شمشیر کرده است.  بیابد که توسط عاشق به قتل رسیده است. 
آن چه رمان«آدمکش کور»را به کاری در خور تامل تبدیل کرده این است که خواننده هم می تواند همه ماجراهای موازی را به یکدیگر مرتبط بداند و هم اجازه این کار را دارد که با هر یک از آن ها برخوردی مجزا داشته باشد. 
ساخت و ساز شخصیت «آیریس»به گونه ای است که گاه در حکم یک راوی دروغگو ظاهر می شود و خواننده همه نوشته های او را درزمره واگویه های شبیه به حدیث نفس می پندارد و گاه آن قدربه او و نوشته هایش اعتماد می کند که حیرت انگیز است. 
اتوود هرگز به خواننده اش این امکان را نمی دهد که پس از تمام شدن اثر نفسی از سر راحتی بکشد، بلکه او را به تعلیقی فرو می برد که دیگر به نویسنده مربوط نیست و او خودش به تنهایی با آن درگیر می شود. 
وا نهادن فضای داستان به مخاطب گرچه شگردی تازه در داستان نویسی نیست، اما شیوه به کارگیری آن در این اثر به گونه ای است که گویی خود اتوود مبدع آن است. 
رمان«آدمکش کور»که جایزه بوکر سال 2000را برای نویسنده اش به ارمغان آورد، سال 1386در شمارگان 3000نسخه توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.
 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه