ایستاده بودم روی جدول جوی، گِلهای بغل پوتین راستم را مالیدم به لبه جدول. سرشب واکسشان زده بودم. دلم میخواست وقتی بالای سر جنازهام میرسند ببینند تر و تمیز، مثل بچه آقاها مردهام. تقابل و تناقض حاصل از دنیای مدرن، سرمنشأ ماجراها و سردرگمیهای بسیاری است که هیس راوی یکی از آنهاست، و البته نه از دیدگاهی قاطع. در هیس، چنان که لوکاچ در نظریه رمان میگفت، ارزشهای تحققناپذیر و آرمانی قهرمانان، به شیوهای نو، نسبی شدهاند؛ چیزی که دور از دسترس نویسندگان پیش از این بوده است. در هیس نویسنده ماجراها را چنان که دیکته میشود نشان نمیدهد بلکه چنان که خود میخواهد نشان میدهد و باز بر عهده خواننده میگذارد تا ماجرا را آن گونه که میخواهد ببیند و رمان توسط راویان مختلفی ساخته میشود: پاسبان، نظامی گاه دلرحم و گاه خشنی که آنچه را میخواهد انجام نمیدهد و آنچه را نمیخواهد انجام میدهد؛ جهانشاه، قاتلی یا قاتل نمایی یا حتی مقتولی که با لذت به روایت هوسهایش مینشیند و از کشتن آدمها یا کشته شدن خود میگوید؛ نویسنده که در نیمه داستان میمیرد و به پایان رساندن رمان را به میراث میگذارد، و دیگر شخصیتهایی که اینجا و آنجا رشته کلام را قطع میکنند و از منظر خود به روایت مینشینند، تا سرانجام رمانی پدید آید که با هر خوانشی شکلی دیگر به خود میگیرد و به تعداد مخاطبانش ماجرا عوض میکند. گرایش به نوآوری و تجربیات تازه از بارزترین ویژگیهای آثار محمدرضا کاتب ست و در همین راستا رمان هیس جایزه کتاب سال منتقدان مطبوعات را هم در سال ۷۹ از آن خود کرده است.