بابک جوان نوکیسه است که با ارثیه پدری، زندگی اعیانی برای خود فراهم کرده است اما این زندگی دوام چندانی نمییابد. موضوع کتاب حول عکسی میگذرد که در آن، احسان دوست بابک کنار زنی آسیایی در یک هتل در دبی نشسته است و عکس میتواند ازدواج قریبالوقوع او را به خطر بیندازد.
مریم آچمز شده بود. دوستی با احسان؟ آن هم به قصد ازدواج؟ یک ماه از پاسخ دادن طفره رفت تا بالاخره جواب مثبت داد. حساب و کتاب کرده بود. جمع و ضرب و تفریق و معادله درست درآمده بود. یک تیر و دو نشان؛ تقاص و تضمین. انتقام از بابک و ضمانت رفاه آینده با ثروت احسان و البته والدینش. اخلاقهایشان هم تفاوت زیادی نداشت. نه اهل سختگیری بودند نه خست و حسادت.
بابک موضوع را که فهمید رگهایش تا آستانه انفجار متورم شد، صورتش سرخ و نفسش
تند.
از متن کتاب
علیرضا رحیمینژاد نویسنده این کتاب از سال 77 تاکنون به عنوان روزنامهنگار فعالیت میکند و در رسانههای مختلف حضور داشته است.
نقدی بر این کتاب