مردم به رنسانس که فکر میکنند، به یاد نمازخانه سیستین میکلانژ (میکلانجو)، مونالیزای لئوناردو داوینچی، و تعداد زیادی نقاشیها، مجسمهها و ساختمانهای عظیم دیگری میافتند که در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم در ایتالیا آفریده شد. گرچه این هنرمندان بزرگ و آثارشان به راستی مظهر اوج این عصرند، اما رنسانس صرفاً انقلاب هنری نبود. در طول چندین قرن (تقریباً از 1375 تا 1625) در تمام وجوه زندگی انسان در اروپا تغییرات چشمگیری صورت گرفت. مردان و زنان عصر رنسانس شاهد بودند که در همه عصرها، از روش کسب و کار مردم گرفته تا شیوه سیاستورزی و اسلوب بنای خانههایشان، نو دارد به سرعت جانشین کهنه میشود. تمایل به ایجاد تغییرات در ایتالیا آغار شد و به مدت حدود یک قرن (تقریباً از 1375 تا 1475) پدیدهای کاملاً ایتالیایی بود. از آنجا که ایتالیا در محل تلاقی اروپای شمالی، آفریقا، و آسیا واقع شده بود، به دیگِ در هم جوشِ عقاید و آرای فرهنگهای بسیار متفاوت تبدیل شد. ایتالیاییها از اروپای شمالی، به ویژه فرانسه، سبکهای ادبی و موسیقایی را به وام گرفتند که آنها را با ذوق و سلیقهی خود سازگار کردند.