یکی دیگر از مجلدهای مجموعه ادبیات عامه به قصه حاتم طائی اختصاص دارد. داستانهای عامیانه فارسی گنجینههایی از مضمون، تمثیل، ضربالمثلها و آداب و رسوم فارسی زبانان به شمار میروند. توجه به چنین گنجینههایی، در اصل، پاسداشت فرهنگ و ادب کهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی، در چاپ جدید این داستانها با بهره از نسخههای متعدد و با به کارگیری رسمالخط جدید، نسخهای حتیالمقدور به دور از لغزشها و خوشخوان ارائه میگردد. چه بسیار کسانی که با خواندن این داستانها به جرگه کتابخوانها پیوستند. زیرا این داستانها که اغلب روایت پهلوانی و مردانگی و عشقند با نثر شیرین و پرطمطراق، با افسانهسازی و خیالپردازی خواننده را بر سر شوق میآورند و به خواندن ترغیبش میکنند.حاتم طائی از بزرگان عرب، مردی بخشنده و بلند نظر در دوره پیش از اسلام و یکی از سخاوتمندترین مردان روزگار خود و فرزند «طی» بود. روزی که حاتم به دنیا آمد ششهزار طفل در آن روز به دنیا آمدند. «طی» دستور داد ششهزار دایه تهیه نموده و طفلهای تولد شده را به خرج او پرستاری کنند و چهار دایه برای حاتم گرفت. آوردهاند که حاتم شیر نمیخورد. «طی» منجمان را طلبید و دستور خواست. عرض کردند: «این پسر در عالم در سخاوت بینظیر است. تا اطفال تولد شده شیر نخورند او نخواهد خورد.» شاه دستور داد اطفال را در یک عمارت جمع نمودند تا آنها شیر بخورند و حاتم هم شیر بخورد. بعد از آن که بزرگ شد همیشه با آن اطفال در سر یک سفره غذا میخورد تا به دوازده سالگی رسید دست خود را از بخشش باز نمیداشت، مسافران را طعام میداد، به فقرا بذل و بخشش مینمود تا شهره آفاق شد.