چکیده بیش از 200 سال است که الگوی مدرنیت اروپایی در جامعههای غیر اروپایی همچون ترکیه و ایران تنها الگوی پذیرش مدرنسازی تلقی شده است. هر چند از آغاز قرن 20 به بعد، ژاپن نمونه الهامبخشی بوده است از اینکه یک کشور غیر غربی چگونه میتواند «به پای غرب برسد» و حتی از آن پیشی بگیرد، تأثیر آن به عنوان یک الگو به راستی محدود مانده است. عصر مدرنیت در اروپا سرآغاز دوره نوینی بود که در آن فرد واحد اساسی ساختارهای جامعه مدرن محسوب میشد، به جای گروه یا جماعت که واحد اساسی جامعه دهقانی بود. طبیعی است که فردگرایی که دربردارنده آزادی و خودمختاری فرد بود مرزبندی تازهای به وجود آورد که شامل ارتباط تازه فرد و حکومت بود. براساس این ارتباط تازه، فرد در جامعه مدرن، دستکم بنا بر قاعده، دیگر رعیت یا عامل شاه یا کشیش، سلطان یا شیخ خاصی با اقتدار الهی یا آمرانه نبود، بلکه فرد بر مبنای قواعد عقلانی و غیر شخصیای عمل میکرد که به صورت قوانین عرضه میشد. اعطای حقوق سیاسی و قضایی جدید، از جمله حق نمایندگی، در واقع نتیجه این ارتباط تازه بود. پیدایش طبقه متوسط بازرگان و صنعتگر شهری پیوند جدایی ناپذیری با این فردگرایی داشت. کتاب «تجدد آمرانه» شامل مقالاتی درباره جامعه و دولت در دوره رضا شاه، خلافت، روحانیت و جمهوریت در ترکیه و ایران، ایران نو و زوال سیاستهای حزبی در دوره رضا شاه و چند مقاله دیگر است. این کتاب برای اولین بار مسئله برخورد سنت و مدرنیتته را از زاویهای جدید میکاود و به ریشههای تجدد آمرانه یا مدرنیت از بالا میپردازد.