دو زوج جوان؛ کیان و ژاله، و صابر و تارا، به عنوان چهار ستون داستان«زندگی منفی یک» همه بار داستان را به دوش می کشند. آنها انصافاً نماینده منصف و صادقی از طبقه متوسط به بالا در جامعه کنونی ایران هستند که بیشتر به درون لاک خود خزیده اند تا این که حضور فعالی در فعالیت های جمعی و اجتماعی داشته باشند. تنها حضور جمعی آنها میل کمرنگ به تشکیل خانواده است که آن هم وقتی پای تعهدات آن چنانی به میان می آید کنار می کشند و عرصه خالی می کنند. تشکیل خانواده در این دو جمع کوچک بیشتر برای پاسخگویی به نیازهای عاطفی است که حتی برای آن هم حاضر نیستند بهای بالایی بپردازند.
در ابتدای داستان به نظر می رسد کیان و ژاله زوج موفقی هستند. از نظر موقعیت اجتماعی، خانوادگی و کاری مشکل خاصی ندارد، اما رفته رفته معلوم می شود، آنها، و بیشتر ژاله از نبود فرزند احساس خلاء می کنند. در مقابل، صابر و تارا در آستانه شروع یک زندگی رویایی، بیشتر از منظر صابر، هستند. روند ماجراهای داستان به گونه ای است که در ظاهر نشان می دهد این دو زوج به سمت آرامش و ثبات پیش می روند اما با سپری شدن فصل های اولیه و حتی میانی داستان، تناقض ها در زندگی این زوج ها یکی پس از دیگری خود را نشان می دهد و معلوم می شود این زوج های به ظاهر خوشبخت خانه های خود را روی آب بنا کرده اند و آن چه بیش از پیش محتمل است، فرایند فروپاشی روابط این زوج هاست. آنها به رغم پایبندی به تعهدات مرسوم، بیشتر به فکر تامین منافع شخصی خود هستند و قبل از هر موضوعی به ارضای تمایلات روحی و شخصی خود بها می دهند تا طرف مقابل که در این جا می تواند«همسر» باشد. بنابر این، آن تصویر کلیشه ای از زن و شوهرهای قدیمی که در مقابل همدیگر و حتی در مواردی از همه هستی خود می گذشتند این جا دیگر چندان مطرح نیست. آدم های این داستان قبل از هر چیزی بیشتر به فکر خلوت خود هستند که اگر کسی آن را برهم بزند، به شدت آشفته می شوند و حتی حاضرند تا آستانه فروپاشی جمع کوچک خانوادگی شان هم پیش بروند که کیان و ژاله این مسیر را طی می کنند. در ارتباط با صابر و تارا حتی موضوع به این مرحله هم نمی رسد. آنها به رغم اظهار شیفتگی های تند و آتشین، وقتی پای تعهدات مرسوم به میان می آید، به یکباره تبدیل به آدم های بی تفاوت و خونسردی می شوند که فراموش می کنند روز قبل چه اظهار علاقه تندی نسبت هم نشان می دادند. شاید نتوان واژه«خیانت» را به رفتارهای اغلب متناقض این زوج ها به کار برد اما بازتاب های منفی این نوع رفتارها به اندازه ای دلسرد کننده است که به مرور ریشه های عاطفی در رفتارهای آنها خشکیده و از بین می رود. رمان«زندگی منفی یک»بازتاب منصفانه ای از روابط سرد و بی روح حاکم بر درصد بالایی از زوج های امروزی در جامعه ایران است که برای بقای روابط عاطفی خود حاضر به هزینه کردن نیستند. آنها و البته بیشتر مردها از پایبندی گریزان هستند و این ویژگی به هیچ عنوان برای زنان قابل قبول نیست. در روابط هر دو زوج، این مردها هستند که به پایبندی ها پشت پا می زنند و زن ها را که عشق وافری به روابط عاشقانه شان دارند تنها می گذارند. پایان داستان با فروپاشی تقریبا کامل هر دو جمع کوچک خانوادگی همراه است. هر چند تا این مرحله صابر و تارا به صورت رسمی زن و شوهر نیستند اما علاقه زیادی که در بخش های اولیه داستان به همدیگر دارند، آنها را در آستانه زندگی مشترک نشان می دهد. داستان به صراحت به این نکته تاکید می کند که هیچ گونه تضمینی به ثبات روابط عاطفی و خانوادگی در شرایط شخصیت های داستانی این رمان وجود ندارد و این آدم ها به رغم نشان دادن علاقه شدید به همدیگر، هر لحظه ممکن است همدیگر را تنها بگذارند و برای همیشه از زندگی هم بیرون بروند.
نمونه ای از نثر نویسنده:«تارا دوباره صابر را گم می کند. چشم می اندازد ولی پیدایش نمی کند. خانمی هم که با او صحبت می کرد نیست. هر دو گم شده اند. صدای موزیک بلند است و شیشه های پنجره می لرزند. قلب تارا تندتر می زند. گرمش میشود. بیش تر مهمان ها از روی صندلیشان بلند شده اند، وسط سالن می رقصند یا خودشان را همان کنار میز تکان می دهند.» ( ص 224)
چاپ اول(زمستان 1392) رمان«زندگی منفی یک» نوشته کیوان ارزاقی در 247 صفحه، شمارگان 1650 نسخه و قیمت 9500 تومان از سوی انتشارات هیلا در تهران چاپ و منتشر شده است.