..........................
جامعه تحلیلی خبری الف
چهارشنبه 20 آذر 1398
..........................
باروخ بندیکت اسپینوزا (1632-1677) اگرچه مکتب و مریدانی نداشت، اما الهامبخش بسیاری شد و برخی از فیلسوفان بزرگ نیز بزرگترین ستایشهای فلسفی را نثار او کردهاند. البته از این نگاه مثبت به او در زمان زندگیاش کمتر نشانی بود، اما سالها پس از مرگش بهتدریج به او روی آوردند. به طور کلی هر چه زمان گذشته، ارزش اسپینوزا بالاتر رفته. امروزه نیز همچنان شاهد طرفداران فراوان او هستیم. کتابهایی هم که درباره او نوشته میشود، از شمار خارج است. این کتاب نیز یکی از بسیار آثاری است که به اندیشههای اسپینوزا ارج زیادی مینهد. با وجود این، تفاوت ماهوی زیادی با دیگر کتاب-هایی دارد که درباره این فیلسوف نوشتهاند.
در کشور ما نیز اسپینوزا نامی ناشناخته نیست. اهل فلسفه بهخوبی او را میشناسند. تقریبا همه آثار او به فارسی ترجمه شده، درباره فلسفه او کتابهای زیادی ترجمه و تألیف کردهاند. در فضای آکادمیک نیز تعداد مقالات، پایاننامهها و رسالههایی که به این فیلسوف تکرو پرداختهاند، بیرون از شمار است. علاوه بر همه اینها برخی از مشهورترین انواع تفسیرهایی که از فلسفه او شده در کشور ما مورد توجه بوده است؛ برای مثال آثاری که کارل یاسپرس، ژیل دولوز، آنتونیو داماسیو، اروین یالوم، پارکینسون و... درباره اندیشههای اسپینوزا نوشتهاند، خوانندگان فراوانی دارند. با وجود این، آنچه که در «اسپینوزا و سیاست» میبینیم کاملا از جنس دیگری است. این کتاب هم بدیع است و هم بسیار تخصصی. برای اینکه وجه تمایز این اثر روشن شود، باید ببینیم دیگر کتابها با موضوع مشابه چگونه هستند.
اکثریت قریب به اتفاق کتابهایی که درباره اسپینوزا نوشته شده، نظام فلسفی بدیع، متافیزیک دقیق، انسانشناسی نو و نظریات اخلاقی او را محور قرار دادهاند و مزیت تفکر فلسفی اسپینوزا را در یکی از این موارد جستهاند. اما اسپینوزا آثار سیاسی متعددی دارد که در زمره مهمترین آثار او، بلکه کل اندیشه سیاسی به شمار میآیند. آن کتابهایی که به فلسفه اسپینوزا اختصاص یافتهاند، غالبا این آثار را در حاشیه قرار میدهند. گویی که ذاتی تفکر فلسفی او نیستند و لذا میتوان آنها را نادیده گرفت یا بهطور گذرا مورد اشاره قرار داد. اینجاست که میبینیم اتیین بالیبار نگاهی یکسره متفاوت، بلکه معکوس دارد.
بالیبار به تبع استادش لوئی آلتوسر اهمیت زیادی برای فلسفه سیاسی اسپینوزا قائل است. به همین دلیل در این کتاب کار کاملا متمایزی انجام داده. او تفکر سیاسی اسپینوزا را را محور قرار داده و همه دیگر بخشهای آن را بر اساس دیدگاههای سیاسی او از نو تفسیر و تنظیم و مرتب کرده است، حتی متافیزیک و هستیشناسی او را. بنابراین ویژگی خاص این کتاب دو چیز است: اول اینکه سیاست اسپینوزا را محور قرار داده و ثانیا اینکه بر اساس آن کل فلسفه او را بازخوانی میکند. اما چگونه؟
زاویه دیدی که بالیبار نسبت به اسپینوزا دارد، همه چیز را طور دیگری فهم میکند. برای مثال خدا یا طبیعت در اندیشه اسپینوزا، با توجه به درونماندگاری و اینجهانی بودن فلسفهاش، تفسیری ماتریالیستی پیدا میکند. علیت او که نوعی جبر مکانیستی است، کاملا در راستای نگاه مارکسیستهاست، بهویژه اینکه اسپینوزا به طور مشخص همه امور روانی و اخلاقی را نیز در چارچوب همان نوع علیت تبیین میکند. مبانی انسانشناسی فلسفی اسپینوزا که مبتنی بر کوناتوس است، طوری بازخوانی شده که منجر به اجتماعی و سیاسی کردن وجود انسانی میشود. همچنین فردگرایی او به ارتباطات میانفردی و جمعگرایی راه میبرد. همین چند نمونه کافی است تا نشان دهد که بالیبار دست به چه کاری زده است. البته ناگفته نماند که با توجه به چپ بودن نویسنده، سیاست اسپینوزا ضدیت با سرمایهداری پیدا میکند و همین امر وجه تمایز خاص این نوع خوانش است. واضح است که کمتر کسی چنین دیدگاهی را برگزیده است. بالیبار علت این امر را بیتوجهی به زمینه-های وسیعتری میداند که فلسفه اسپینوزا در درون آنها پدیدار شده است.
اسپینوزا در هلند قرن هفدهم میزیست. در آن دوران هلند یکی از پیشروترین و ثروتمندترین کشورهای دنیا بود. مستعمرات زیادی داشت و کشتیهای تجاری آن در سراسر اقیانوسها در رفتوآمد بودند. به عبارت دیگر هلند یک ساختار سرمایه-داری داشت. این سرمایهداری که در دوران اولیه خود به سر میبرد، در واقع به نوعی، هسته اصلی و ذات سرمایهداری را بازتاب میداد. تفکر سیاسی اسپینوزا نیز متوجه چنین چیزی بود، هرچند هیچکس نمیدانست که این سرمایهداری بعدها چه رشد و بالندگی هولناکی خواهد داشت. باری، هلند پیشتاز بازار سرمایهداری جهانی بود. با توجه به این امر، نقد اسپینوزا به این سیستم را میتوان نقد ذات سرمایهداری به شمار آورد. به همین دلیل متفکران جریان چپ و نومارکسیستها میتوانند از این فیلسوف بهرهمند شوند.
لذا علیرغم ظاهر کاملا غیرتاریخی و حتی ضدتاریخی فلسفه اسپینوزا، بالیبار کل دستگاه فکری او را در زمینه تاریخی، اجتماعی و سیاسی قرن هفدهم هلند بازتفسیر میکند و به این نتیجه میرسد که تمام فلسفه اسپینوزا سیاسی بوده و حتی مدعی میشود این فلسفه ذاتا سیاسی است. البته منظور این نیست که بالیبار فقط نظریات و آثار غیرسیاسی اسپینوزا را از منظر نظریات و آثار سیاسی او بازخوانی میکند، بلکه حتی خود نظریات و آثار سیاسی او نیز طور دیگری تفسیر میشوند که با تلقی رایج متفاوت است.
نکته دیگر اینکه علاوه بر اهتمام بسیار به بافت تاریخی، اجتماعی و اقتصادی و توجه به رخدادهای سیاسی، بالیبار خوانش دقیق متون و استخراج دلالتهای سخنان اسپینوزا را نیز وجهه همت خود قرار داده و بر اساس همه اینها کلی منسجم از فلسفه او میسازد.
ناگفته نماند تلاشی که بالیبار میکند فقط جنبه نظری یا آکادمیک ندارد. به باور او سیاست اسپینوزا به کار امروز میآید و میتوان امید داشت که برای مشکلات بنیادی فعلی راهحلی از آن حاصل کرد. این تفکر سیاسی رادیکال نه تنها میتواند افق فهم جدیدی را در سیاست فروبسته معاصر بگشاید، بلکه حتی میتواند راه برونرفت از بنبستهای سیاسی هم باشد.
نویسنده در این کتاب شعار نمیدهد و مدعا روی مدعا تلنبار نمیکند. او واقعا مباحثی را پیش میکشد که دقیقا مسائل همین امروز جوامع است. برخی از این مباحث به قدری درخشان است که خواننده را مبهوت میکند. اگر بخواهیم در این زمینه مثالی ذکر کنیم، شاید بهترین مورد جنبشهای اجتماعی و حرکتهای کلان تودههای وسیع مردم در مخالفت با سیاستگذاریهای دولتها است. بالیبار با دقت و هوشمندی و به نحو روشمند از نوشتههای اسپینوزا مطالبی بیرون میکشد که گویی آن فیلسوف قرن هفدهمی هماکنون نظارهگر وضع نابسامان فعلی ماست.