گروه انتشاراتی ققنوس | چرا باید «ملت عشق» بخوانیم؟/ ادبیات؛ سنگر ترکیه‌ای‌ها در جنگ روایت‌ها
 

چرا باید «ملت عشق» بخوانیم؟/ ادبیات؛ سنگر ترکیه‌ای‌ها در جنگ روایت‌ها

مشاهده

منبع: خبرگزاری فارس

شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸

..............................

 

خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات - حسام آبنوس: چرا باید «ملت عشق» بخوانیم یا چرا این کتاب پرفروش شد؟ ما وقتی کتاب می‌خوانیم از آن چه انتظاری داریم؟ وقتی کتابی را برای خواندن انتخاب می‌کنیم چقدر نظرات دیگران در انتخاب ما تاثیر دارد؟

اگر می‌خواهیم یک اثر داستانی بخوانیم، چفت و بست داستانی، کشش قصه و... عوامل مهمی برای موفق شمردن یک اثر محسوب می‌شود و از این لحاظ ملت عشق نمره قبولی می‌گیرد، این به معنای این نیست که با یک شاهکار روبه‌رو هستیم، ولی اینطور نیست بگوییم با اثری سخیف مواجهیم.

این کتاب دارای دو قصه موازی است که دومی در دل اولی روی می‌دهد و در واقع خواننده مشغول خواندن یک کتاب با عنوان «ملت عشق» در دل قصه اول است. قصه‌ای که مروری بر زندگی «شمس تبریزی» است. مهم‌ترین ویژگی داستان شمس این است که نویسنده زندگی او را از زبان افراد مختلف روایت کرده و این همان مسئله‌ای است که در ارتباط با شمس با آن مواجهیم؛ یعنی هرکسی از ظن خود و براساس دریافت‌ها و مشاهداتش او را روایت می‌کند که شاید هیچکدام غلط نباشد ولی هیچکدام هم حقیقت شمس را نشان نمی‌دهد. گزمه، فاحشه، جذامی، دائم الخمر، گبر، مولوی، کیمیا، سلطان‌ولد و... هرکدام قطعه‌ای از پازل تصویر شمس را نشان می‌دهند که با کنار هم قرار دادن آنها می‌توان شمس را تماشا کرد.

ممکن است عده‌ای بگویند که از نظر تاریخی و سندی و از این قبیل ایرادات که مرسوم است به یک اثر وارد شود، ملت عشق ایراد دارد. که در جواب باید گفت جدا از اینکه به نظر می‌رسد «الیف شافاک» اثرش به متون مستند پایبند است، ضمنا این کتاب روایت شافاک از یک شخصیت تاریخی است و چه بسیار آثار تاریخی که لباس داستان به تن کرده‌اند و روایت نویسنده از آن رویداد یا شخصیت تاریخی را شکل داده‌اند! شافاک و «ملت عشق» مدعی نیستند که در این اثر روایتی مستند در قالب داستان از شمس ارائه کرده‌اند بلکه یک داستان از زندگی شمس برای مخاطب روایت کرده‌اند.

برخی بر این باورند که ملت عشق مروج صوفیه است، که شاید از منظری این نظر درست باشد، اما سوال اصلی این است که کدام اثر مکتوبی سراغ دارید که مروج یک نگاه و طرز فکر نباشد؟ برای مثال «مزرعه حیوانات» اثر جورج اورول، منتقد حکومت سوسیالیستی شوروی نیست و یک نگاه خاص را ترویج نمی‌کند؟ پس اینکه از اساس بخواهیم صرف مروج بودن کتاب ملت عشق آن را بایکوت کنیم، محل اشکال است و کدام اثر خنثی و بی‌خط و خطوطی می‌توانیم معرفی کنیم که مروج یک نگاه و باور خاص نباشد؟ کدام اثری را سراغ دارید که بدون هدف و ترویج یک ایده نوشته شده باشد؟

چرا این کتاب پرفروش شد؟ چون حاوی داستانی عاشقانه بود که جسارت و ساختارشکنی خاصی در آن دیده می‌شد که می‌تواند عامل مهمی برای جذب مخاطب، به خصوص طیف زنان خانه‌دار و دانشجویان باشد ولی اینکه بگوییم ملت عشق یک کتاب زرد است و در دسته کتب عامه‌پسند قرارش دهیم به نظر مقداری تنگ‌نظرانه می‌رسد و احتمالا کسانی چنین چسبی را برای چسباندن به مخاطبان این کتاب انتخاب می‌کنند که از باب موفقیت آن خشنود نیستند و یا شاید سلیقه آنها با این کتاب همسو نیست و به همین خاطر سعی می‌کنند با زرد و سطحی معرفی کردن کتاب و مخاطبانش مانع دیگران شوند تا این کتاب را بخوانند (با این روش سعی می‌کنند خود را نخبه و سطح بالا معرفی کنند)، در غیر این‌صورت دلیلی برای دسته‌بندی کردن مخاطبان وجود ندارد و اگر کسی نقدی بر کتابی دارد باید مستدل و منطقی ارائه کند تا اینکه بخواهد دیگران را سطحی و زرد معرفی کند.

با تمام این‌ها ملت عشق کار بی‌نقصی نیست و حتما ایراداتی بر آن وارد است، برای مثال برخی رفتارهای «اللا»، شخصیت اصلی داستان، غیرمنطقی و خارج از قاعده بود و باورناپذیر جلوه می‌کرد. یا حتی تصمیم او برای ترک زندگی قبلی و آغاز یک زندگی ماجراجویانه تاحدود زیادی غیرعقلانی است و خواننده آن را باور نمی‌کند و این رفتار را به حرکت دختران نورسیده تشبیه می‌کند که براساس هیجانات زودگذر دست به تصمیم‌گیری می‌زنند. البته نباید فراموش کرد که جهان داستان، جهان اتفاقات غیرعادی و استثنایی است و این نیز می‌تواند یک استثنا باشد.

در مجموع رمان ملت عشق که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال‌های اخیر بازار ایران است، حرف‌هایی برای گفتن دارد که بهتر است به جای قضاوت کردن آن هم پیش از اینکه بخوانیم، اول گوشمان را باز کنیم و مجال شنیدن دهیم.

الیف شافاک و دیگر نویسندگان ترکیه‌ای در روزگاری که نبرد روایت‌ها به صورت جدی دنبال می‌شود و از آن سخن به میان می‌آید درباره مولوی دست به تولید روایت می‌زنند تا بتوانند کلان‌روایت انتساب مولوی به ترکیه‌ای‌ها را شکل دهند و به‌جای نق زدن‌های مرسوم دست به‌کار شده‌اند و با امثال این کتاب که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان عنوان شاهکار یا کار فوق‌العاده به آنها داد، ذهن مخاطب جهانی را به سمت خود معطوف می‌کنند.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه