نمایش خبر
.......................
خبرگزاری ایبنا
شنبه 1 شهریور 1404
.......................
برای حفظ نثر مینیمال الیزابت استراوت در زبان فارسی تلاش کردم
پژند سلیمانی، مترجم رمان «وای ویلیام!» الیزابت استراوت، گفت: در ترجمه «وای ویلیام!» سعی کردم با انتخاب واژگان و ساختارهای مناسب در فارسی، هم روانی متن را حفظ کنم و هم سبک مینیمال و بازیهای زبانی استراوت را منتقل کنم. این کار نیازمند تعادل بین وفاداری به سبک نویسنده و خلق متنی روان در فارسی بود. گاهی مجبور بودم ساختار جملات را تغییر دهم تا ریتم حفظ شود، اما همیشه تلاش کردم حس و حال اصلی متن و آهنگین بودن کلام استراوت را به مخاطب فارسیزبان منتقل کنم.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: رمان «وای ویلیام!»، اثری از مجموعه موسوم به لوسی بارتون، داستان لوسی و ویلیام، همسر سابق لوسی، را روایت میکند. لوسی، نویسندهای که پس از مرگ همسر دومش درگیر تأملات عمیق است، همراه ویلیام، دانشمندی درونگرا با بحرانهای شخصی و خانوادگی، به سفری برای کشف گذشته او میرود. این سفر نهتنها زوایای پنهان زندگی ویلیام، بلکه لایههای پیچیده رابطه این دو را آشکار میکند.
نثر «وای ویلیام!» به زبانی ساده و صمیمی، خواننده را با ریزهکاریهای روانشناختی شخصیتهای داستان مواجه میکند. استراوت با سبک خاطرهنویسی داستانی، خواننده را به ذهن لوسی میبرد؛ جایی که او با صداقت از احساسات متناقضش درباره ویلیام، زندگی مشترکشان و گذشتهای که هر دو را شکل داده سخن میگوید. برای مثال، لوسی رابطه خود و ویلیام را به هانسل و گرتل در جنگل تشبیه میکند؛ دو کودک گمشده که به دنبال خردهنانهایی برای یافتن مسیر خانهاند. این تصویر شکنندگی و پیچیدگی رابطه آنها را بهزیبایی نشان میدهد. رمان به موضوعاتی چون عشق، تنهایی، وفاداری و معنای زندگی در کهنسالی میپردازد و با نگاهی ظریف به تأثیر زخمهای کودکی بر بزرگسالی، خواننده را به تأمل وا میدارد.
منتقدان «وای ویلیام!» را به دلیل شخصیتپردازی عمیق و توانایی استراوت در بازتاب جهان درونی انسانها تحسین کردهاند. این رمان در سال ۲۰۲۲ به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافت، که نشاندهنده استقبال گسترده از آن در سطح جهانی است. استراوت در این اثر نشان میدهد که چگونه روابط انسانی، حتی پس از جدایی، میتوانند عمیق و تأثیرگذار باقی بمانند. «وای ویلیام!» نهتنها داستانی درباره لوسی و ویلیام است، بلکه کاوشی است در معنای ارتباط انسانی و تلاش برای درک یکدیگر در جهانی پر از سوءتفاهم.
به بهانه انتشار ترجمه فارسی این کتاب توسط نشر ققنوس، با مترجم این اثر، پژند سلیمانی، به گفتوگو نشستیم:
خانم سلیمانی هنگام ترجمه «وای ویلیام!» چه چالشهایی در بازتاب دقیق احساسات پیچیده لوسی و ویلیام داشتید؟
الیزابت استراوت مفاهیم عمیق و احساسات پیچیده را به شکلی ساده و روان در روایت خود جای میدهد. او با کنار هم قرار دادن شخصیتها، تصاویر و روایتهای گذشته و حال، داستانی خلق میکند که اگرچه پیچیده است، اما بسیار روان و زیباست. چالش اصلی من بهعنوان مترجم، انتقال این روانی و جذابیت نثر استراوت به فارسی بود، بهگونهای که حس و حال اصلی متن حفظ شود. استراوت از اصطلاحات امروزی و ترکیبهای زبانی خاصی استفاده میکند که پیدا کردن معادل مناسب برای آنها در فارسی چالشبرانگیز بود. تلاش کردم معادلهایی انتخاب کنم که ضمن وفاداری به متن اصلی، برای مخاطب فارسیزبان، روان، خوشخوان و جذاب باشد.
استراوت از جزئیات روزمره برای نشاندادن عمق شخصیتها استفاده میکند؛ چگونه این جزئیات را به فارسی منتقل کردید؟
همه نویسندگان خوب از روشهای مختلف برای شخصیتپردازی استفاده میکنند، اما استراوت با جزئیات روزمره، لحظههایی خلق میکند که در ذهن مخاطب ماندگار میشود. من تلاش کردم این جزئیات را به شکلی به فارسی منتقل کنم که هم به متن اصلی وفادار باشد و هم برای مخاطب فارسیزبان آشنا و منسجم به نظر بیاید. مثلاً در جایی که ویلیام لوسی را با لقب «باتن» (دکمه) صدا میکند یا لوسی ویلیام را «فیلی» خطاب میکند، سعی کردم معادلهایی انتخاب کنم که از نظر عاطفی و فرهنگی به مخاطب فارسیزبان نزدیک باشد و از انسجام متن نکاهد. هدفم این بود که این جزئیات، بدون ایجاد حس غرابت، بخشی از بافت داستان باقی بمانند و مخاطب را از داستان جدا نکنند.
آیا ترجمه اصطلاحات یا تشبیهات فرهنگی خاص ایالت مین نیاز به تغییر یا توضیح داشت؟
بله، اصطلاحات و تشبیهات فرهنگی، مانند لقبهایی که شخصیتها به هم میدهند (مثل «فیلی» یا «باتن»)، نحوه ابراز محبت، پاتوقهای خانوادگی یا حتی غذاهایی مثل بستنی ماستی که در داستان ذکر میشوند، نیاز به دقت داشتند. هدفم این بود که این عناصر برای مخاطب فارسیزبان غریب و نامانوس نباشد. اگر کلمهای بیش از حد ناآشنا بود، ممکن بود مخاطب از فضای داستان جدا شود و به تحلیل آن کلمه بپردازد. بنابراین، سعی کردم معادلهایی انتخاب کنم که به فرهنگ ما نزدیکتر باشد، مثل ترجمه «بستنی ماستی» بهجای چیزی که ممکن است دقیقاً معادل نباشد اما برای مخاطب قابلفهم است. در مواردی که نیاز به توضیح بود، یا از پاورقی استفاده شد یا توضیح به شکلی در متن گنجانده شد که انسجام داستان حفظ شود. خود استراوت هم نویسندهای است که نمیخواهد مخاطب از داستان جدا شود، و من هم بهعنوان مترجم تلاش کردم این جذابیت را با انتخاب واژههای مناسب حفظ کنم.
نثر مینیمال استراوت سبک خاصی دارد؛ چه روشهایی برای حفظ ریتم و سادگی جملات به کار بردید؟
زبان فارسی و انگلیسی از نظر ساختاری و رده زبانی متفاوتاند، و این تفاوت در حفظ ریتم و تمپوی نثر استراوت چالش ایجاد میکرد. استراوت از جملات کوتاه، حذف افعال در برخی موارد، و واژهسازیهای خاص استفاده میکند که ریتم و آهنگ خاصی به متن میدهد. من سعی کردم با انتخاب واژگان و ساختارهای مناسب در فارسی، هم روانی متن را حفظ کنم و هم سبک مینیمال و بازیهای زبانی استراوت را منتقل کنم. این کار نیازمند تعادل بین وفاداری به سبک نویسنده و خلق متنی روان در فارسی بود. گاهی مجبور بودم ساختار جملات را تغییر دهم تا ریتم حفظ شود، اما همیشه تلاش کردم حس و حال اصلی متن و آهنگین بودن کلام استراوت را به مخاطب فارسیزبان منتقل کنم.
لوسی در رمان با صداقت درباره گذشته و احساساتش صحبت میکند؛ چگونه لحن صمیمی و روان او را در فارسی حفظ کردید؟
لحن صمیمی لوسی، که با صداقت و روانی درباره گذشته و احساساتش صحبت میکند، یکی از جذابیتهای اصلی داستان است. برای حفظ این لحن، سعی کردم از زبانی ساده و صمیمی در فارسی استفاده کنم که به شخصیت لوسی و فضای داستان نزدیک باشد. استراوت خود با زبانی روان و صادقانه جهانی خلق میکند که مخاطب را درگیر میکند. من تلاش کردم با انتخاب واژهها و ساختارهایی که به فرهنگ و زبان فارسی نزدیک است، این صمیمیت را حفظ کنم. در مواردی که توضیحی لازم بود، آن را به شکلی گنجاندم که مخاطب از جهان داستانی جدا نشود و انسجام متن حفظ شود.
در توصیف روابط پیچیده و تأثیرات گذشته، آیا مجبور به اضافهکردن یا کمکردن جزئیات شدید؟
استراوت با صداقت و مهارت، روابط پیچیده و تأثیرات گذشته را طوری به تصویر میکشد که مخاطب وارد جهان داستان میشود و نیازی به توضیح اضافه احساس نمیکند. من تلاش کردم این جهان را به همان روانی و روشنی به فارسی منتقل کنم. در اکثر موارد، نیازی به اضافه یا کم کردن جزئیات نبود، زیرا خود استراوت توضیحات کافی را در متن ارائه میدهد. اگر کلمه یا اصطلاحی سنگین بود، یا در پاورقی توضیح داده شد یا با معادلی جایگزین شد که برای مخاطب فارسیزبان قابلفهم باشد. هدفم این بود که انسجام و روانی متن حفظ شود و مخاطب از جهان داستانی فاصله نگیرد.
ترجمه بخشهای دیالوگ و جریان ذهن شخصیتها چه مشکلات یا فرصتهایی برای انتقال بُعد روانشناختی داستان ایجاد کرد؟
ترجمه دیالوگها و جریان ذهن شخصیتها چالشها و فرصتهای خاص خود را داشت. زبان فارسی و انگلیسی امکانات متفاوتی دارند؛ مثلاً فارسی ضمیرانداز است، اما انگلیسی خیر. در انگلیسی، ضمیر «you» هم برای «تو» و هم برای «شما» به کار میرود، در حالی که در فارسی این دو لحن متفاوتی دارند. بنابراین، باید به بافت موقعیتی و شخصیتها توجه میکردم تا لحن مناسب (تو یا شما) را انتخاب کنم. همچنین، در فارسی امروز ضمایر جنسیتی نداریم، اما در انگلیسی وجود دارد؛ بنابراین گاهی برای روشن شدن مرجع ضمیر، مجبور به افزودن نام یا توضیح مختصر بودم. این چالشها نیازمند دقت بود تا روانشناسی شخصیتها و انسجام داستان حفظ شود. از سوی دیگر، این تفاوتها فرصتی بود برای خلق دیالوگهایی که حس صمیمیت و عمق عاطفی شخصیتها را بهخوبی منتقل کند. تلاش کردم با استفاده از امکانات زبان فارسی، حس و حال دیالوگها و جریان ذهن را طوری بازسازی کنم که مخاطب همچنان درگیر روانشناسی داستان باقی بماند.