این مجموعه شامل 14 داستان برای نوجوانان است که از گوشه و کنار جهان گرد هم آمدهاند، قصههایی که بیگمان روایتهایی مختلف دارند و با این حال در یک چیز مشترکند: دیرپایی و همسازی با انسان به عنوان یکی از برجستهترین علاقههای او. شبی در فصل گلها، در مرغزاری پوشیده از گلهای نسترن، دختری به نام «پَر» و خواهر کوچکترش تصمیم گرفتند شب را در بیرون از چادر سرخپوستان بخوابند. پَر کمی قبل از سپیدهدم بیدار شد و ستاره صبح را که از مشرق طلوع کرده بود دید. ستاره بهقدری زیبا بود که پر دیگر نتوانست چشم از آن بردارد و... داستانهای این کتاب روایتهای مختلفی دارد. درباره «پر و ستاره صبح»، یکی از داستانهای این مجموعه آمده است که بین سرخپوستان فلات آمریکای شمالی برگزیدن شوهر زیر ستارگان آسمان رواج دارد. گاهی اوقات دختر از درختی که شاخههایش بر بالاترین سطح کشیده شده بالا میرود و به آسمان میرسد. در نزد بسیاری از قبایل سرخپوست، ماه محافظ زنان و کشتزارها شمرده میشود