یادداشت علی دهباشی درباره اورهان پاموک در روزنامه اعتماد: پاموك؛ نويسندهاي مسلح به هنر ديدن
اولينبار كه در دي ماه سال ١٣٨٥ بعد از آنكه اورهان پاموك، جايزه نوبل را دريافت كرد، شبي را به افتخار او برگزار كرديم كه در آن كريستوفر دوبلگ (نويسنده انگليسي)، رضا سيد حسيني، جواد مجابي، ناصر فلاحتي، ارسلان فصيحي و پگاه احمدي سخنراني كردند. انعكاس اين شب آنچنان بود كه روزنامههاي تركيه نوشتند: «تركيه فراموش كرد، ايران جبران كرد.» اينبار هم ميخواستيم شبي را با همكاري انتشارات ققنوس براي پاموك برگزار كنيم كه متاسفانه ميسر نشد.
اورهان پاموك، نماينده نسل جديد داستان نويسان تركيه است. اگرچه نسل قديم با كساني مثل ياشار كمال در زمينه رمان نويسي و ناظم حكمت در شعر، اوج قله قرار گرفتند، اما تحولات تركيه داستان نويس خاص خودش را ميطلبيد؛ جامعه پوست انداخته بود و اورهان پاموك، نماينده نسل تازه بود. هر چند امروز ديگر خودش هم كلاسيك شده است. به هر روي او شروع به كار كرد و به سرعت توانست موفقيتهايي را به دست آورد. چرا كه انعكاس طبقه متوسط شهري، مناسبات و مسائل اين طبقه در رويارويي با دنياي مدرن شده تركيه بود.
از سوي ديگر پاموك در تمام آثار خود به خصوص در كتابهاي آخرش، گذشته تاريخي چند صد سالهاي را دروني كرد و آن را در قالب حرف نو (رمان نو) مطرح كرد؛ در اين زمينه شايد بتوان به رمان «استانبول» اشاره كرد. نويسندههاي بسياري راجع به شهرها، رمان نوشتهاند اما پرسش اينجاست كه چه طور اين رمان به بيش از ٦٠ زبان زنده دنيا ترجمه شده و اين طور مورد استقبال قرار گرفته است؟ مهمترين علت آن است كه پاموك، معيارهاي هنري يك نويسنده را در بازگو كردن سنت تاريخي يك شهر، در افقهاي تازه ديده و همين كار او را
جذاب ميكند.
پاموك به تاريخ ايران به ويژه دوره صفويه نگاهي ويژه داشته است، چنان كه وقتي از او در نشست خبرياش در اين باره پرسيدم، گفت: «در تهران كه راه ميروم اصلا احساس بيگانگي نميكنم.» او با فرهنگ ايراني آشناست و به سبب همين آشنايي، ريشههاي گذشتهاش را خوب ميشناسد و توانسته موفق باشد. ضمن اينكه نبايد فراموش كنيم كه همزمان با درخشيدن پاموك در تركيه، نيازهاي فرهنگي جامعه ايران هم تغيير كرد و نياز بود كه مردم از طبقه متوسط شهري در تركيه هم خبردار باشند. او نه تنها پاسخگوي اين نياز بود بلكه مناسبات نسل جديد تركيه را هم جواب ميداد. مضاف بر اين، پاموك نويسنده توانايي بود كه از روز اول ميدانست چه ميخواهد. به همين دليل هم به سرعت به جايي كه
بايد، رسيد.
پيش از آنكه او برنده جايزه نوبل ادبيات شود، كتابهايش به چندين زبان در سراسر دنيا ترجمه شده بود و توانست جايگاه خوبي براي او به ارمغان آورد. از سخنرانيها و مقالاتش نيز پيدا بود كه بسيار باهوش است و به هنر «ديدن» واقف. من معتقدم تنها توانايي نوشتن براي يك نويسنده مهم نيست بلكه او بايد هنر ديدن را بلد باشد. پاموك اين هنر را دارد كه وقتي به اطرافش نگاه ميكند ميتواند عميقاً مسائل را تجزيه و تحليل كند.
هرچند ادبيات ايران در تركيه بسيار كم ترجمه شده است. اما برخلاف غرب، آثار متفكران معاصر ايراني مثل دكتر علي شريعتي، دكتر عبدالكريم سروش و داريوش شايگان در تركيه بسيار ترجمه شده است كه از جمله آنها ميتوان به مجموعه آثار دكتر شريعتي، «آسيا در برابر غرب»، «نگاه شكسته» و«هويت چهل تكه» داريوش شايگان اشاره كرد كه برخي از اين آثار در تركيه نزديك به ٩ بار ترجمه شده است. از اين منظرتركهاي تركيه با آثار متفكران معاصر ما بيشتر از نويسندگان رمان آشنا هستند. هر چند آثاري از صادق هدايت، جلال آلاحمد و محمد علي جمالزاده در تركيه ترجمه شده است اما به آن شكل حرفهاي كه ما آثار تركها را ترجمه كرديم، نبوده است. به عقيده من اين كمكاري از سوي دو طرف وجود داشته اما بايد اين نكته را هم در نظر گرفت كه تركها در حوزه ادبيات نگاهي رو به غرب دارند اما در حوزه انديشه و تفكر، نگاهشان به ايران است. به هر حال بد نيست ما در زمينه ادبيات ترك پيشگام باشيم و اين هنر را به جامعه ايراني معرفي كنيم چنان كه طبيعتا آنها هم روزي همين كار را درباره ادبيات معاصر ايران انجام خواهند داد.