هویت جمعی، مانند هویت فردی، از تعلقات بیشماری چون زبان، نژاد، قومیت، ملیت، مذهب، رنگ پوست و... تشکیل میشود. هر یک از این تعلقات تا وقتی مورد اهانت و آزار یا دستاویز قدرتطلبی و انتقامجویی قرار نگرفتهاند، خود بیآزارند. اما به محض کمترین آسیب سر بلند میکنند، حالت دفاعی و سپس تهاجمی میگیرند و به حق یا ناحق دستمایه آزار و آشوب میشوند. به راستی نیاز به تعلق جمعی به ویژه به شکل فرهنگی (ملی، مذهبی، زبانی و غیره) چه معنایی دارد؟ چرا این میل فینفسه مشروع غالباً به هراس از دیگری و نفی او میانجامد؟ آیا جامعههای امروزی به بهانه این که تمام انسانها زبان یگانه، مذهب واحد یا رنگ همسان ندارند، محکوم به خشونتند؟ امین معلوف در تجربیات شخصی خود و نیز در تاریخ، مطبوعات و فلسفه به کنکاش و کاوش میپردازد تا پاسخی برای مفهوم حیاتی هویت پیدا کند. او نشان میدهد هویت پدیدهای ثابت نیست و ساختار آن میتواند تغییر یابد. او توهمات و دامهای موجود در هویت را مینکوهد و ما را به انساندوستی باز و بیکرانهای فرا میخواند که هم از یکسانسازی تمام انسانهای روی زمین ــ در پشت شعار جهانی شدن ــ دوری جوییم و هم از پناه بردن به روحیه بسته و منزوی «ایلیاتی»