مجموعه داستان «نه فردا، نه دیروز» اوِه تیم نویسنده آلمانی که ترجمه فارسی اش سال ۹۵ منتشر شد، نسبت به دیگر اثری که اخیر از این نویسنده در ایران چاپ شده، یعنی «کشف سوسیس کاری» یک سر و گردن پایین تر است. البته «نه فردا، نه دیروز» مجموعه داستان است و «کشف سوسیس کاری» رمان؛ اما مطالعه دومی لذت بخش تر بوده و این برداشت را به مخاطب می دهد که با اثر جدی تری روبروست. بیست و سوم فروردین ۹۷ بود که مطلبی درباره «کشف سوسیس کاری» در خبرگزاری مهر منتشر کردیم. (اینجا)
همان طور که می دانیم، عمده موضوعاتی که اوه تیم درباره شان می نویسد، آلمان پس از جنگ جهانی دوم، شرایط آلمان در زمان نازی ها، سقوط ارزش های انسانی و مسائل اجتماعی است که مصادیق همه این موضوعات را در رمان «کشف سوسیس کاری» دیده ایم و به نظر می رسد، این مصادیق از پختگی و پرداخت بهتری نسبت به نمونه هایشان در داستان های «نه فردا، نه دیروز» برخوردارند.
یکی دیگر از موضوعاتی که تیم درباره اش می نویسد، جنبش دانشجویی آلمان در ژوئن سال ۱۹۶۷ است که البته در داستان های مجموعه داستان مورد اشاره جایی ندارد. داستان های این کتاب، بیشتر به موضوعات فردی می پردازند و قصه های آدم های منفرد و تنها هستند تا مسائل جمعی که گروهی از مردم جامعه درگیرشان می شوند.
داستان اول کتاب، «میهمانی شام» یک داستان ساده است. به عبارت بهتر، یک مواجهه و یادآوری گذشته است. طرح و تکنیک خاصی ندارد که پیش تر آزموده نشده باشد. قصه درباره زندگی شلخته و کولی واری است که به جدایی می انجامد. مواجهه ای که ابتدای داستان رخ می دهد، باعث مرور گذشته و قصه گویی درباره زندگی مردی می شود که این گونه زندگی می کند. بنابراین و براساس نوع قلمی که اوه تیم در نگارش این داستان به کار برده، مجموعه «نه فردا، نه دیروز» شروع امیدوارکننده ای ندارد.
داستان بعدی که همان عنوان کتاب است، داستان خوبی نیست. یعنی می توان گفت اصلا داستان نیست و بیشتر یک طرح است و تلفیقی از خاطره و دلنوشته است؛ موضوعش هم درباره دلتنگی از زمان و مکانی خاص است. درباره این داستان می توان گفت که مانند داستان اول، درباره وصل و جدایی و آدم هایی است که در کنار هم نیستند.
سومین داستان کتاب «صفحه نمایش»، جای تامل بیشتری دارد. با این که همان طور که در سطور پایانی داستان نوشته شده، «یک روز کاملا معمولی در پیش داریم» داستانی از روزمرگی را خواهیم خواند. یعنی قصه، درباره روزمرگی است با این ویژگی که زمان در آن کش داده شده است. داستان از صفحه ۴۹ شروع می شود و تا صفحه ۵۷ مشخص نیست که چرا چنین عنوانی دارد. مخاطبی که مشغول مطالعه داستان است، با خود فکر می کند دارد نوشته ها یا حالات درونی یک شخصیت سادیسمی را مطالعه می کند. رسیدن به سطور ابتدایی صفحه ۵۷ موید این موضوع است: «بار اول از خودم پرسیدم که آیا این غریزه آدمکشی است؟ آیا سادیسم است؟ نمی توانم به یاد بیاورم که در دوران کودکی پای مگسی را کنده باشم.» در جایی از روایت همین صفحه، کبوتری کنار پنجره آشپزخانه می نشیند و با پر نزدنش، فرصت تیراندازی را به راوی سادیسمی می دهد: «ولی کبوتر همان جا نشست و به آشپزخانه زل زد. مثل کلینت ایستوود در فیلم روی خط آتش، با هر دو دوست نشانه گرفتم و بعد شلیک کردم. کبوتر سرنگون شد، پایین افتاد. نه وحشت کردم، نه پشیمان شدم، نه هیچ کدام. این بیشتر یک شادی فاتحانه است، احساسی که از طبقات پایینی بر می خیزد، از جایی از دوران عصر حجر.»
در این داستان سوم، زمان زیادی می گذرد تا داستان به کنش و اتفاق برسد و مخاطب مرتب باید توصیف هایی که درباره آدم ها ارائه می شود، بخواند. همین اطناب موجب خستگی می شود. شاید موضوع مهاجرت، بهانه اصلی نگارش این داستان بوده باشد. شاید هم مهاجرت فقط دستاویزی برای شروع و فضاسازی این داستان و در نتیجه توصیف وضعیت آلمان امروز _ آلمان پس از جنگ بوده باشد.
پس از «صفحه نمایش»، به داستان «پالتو» می رسیم که تا اینجا، بهترین داستان کتاب است و مخاطب را امیدوار می کند. «پالتو» طرح داستانی زیبایی دارد؛ زنی که از پله های آپارتمان منزلش در سال های پس از جنگ دوم مشغول بالا رفتن است و در هر پاگرد و طبقه، اتفاقاتی را مرور می کند. در این مرور گذشته، آلمان پس از جنگ به خوبی تصویر می شود، نمونه اش جملات زنی است که مدیر ساختمان است و درباره بازسازی ساختمان ها بیان می شوند. در این میان سرنوشت یک پالتو پوست در قالب قصه ارائه می شود و در چند سطر پایانی داستان هم افسوس و اندوه وارد صحنه می شوند. یک نکته مهم درباره داستان های اوه تیم همان طور که اشاره شد، توجهش به جنبش دانشجویی ۱۹۶۷ است. این جنبش در تظاهرات علیه محمدرضا پهلوی در برلین شکل گرفت که موجب کشته شدن یک دانشجوی آلمانی شد. البته در داستان «پالتو» خبری از این جنبش دانشجویی یا تاثیرش نیست اما از توجه اوه تیم به ایران و پالتو پوست هایش، خبری هست؛ همان طور که در رمان «کشف سوسیس کاری» به آن اشاره می شود و مترجم هر دو اثر یعنی رمان و این مجموعه داستان (یعنی حسین تهرانی) در پاورقی می آورد که «کشورمان قبلا از صادرکنندگان عمده پوست گوسفند بود. این پالتو پوست ها را هنوز هم به اسم پالتو پوست ایرانی می شناسند.»
اشاره دیگر در این مجموعه داستان، به ایران، مربوط به داستان بعدی «صندوق امانات» است که یک طنز تلخ اجتماعی درباره آلمان پس از جنگ است. این داستان، یک قصه شخصیت محور است و حول اتفاقات ناخوشایند و اعتراض گونه ای شکل می گیرد که به خاطر نادرست عمل کردن یک صندوق امانات در ایستگاه راه آهن رخ می دهند. در این داستان هم از دربان یک پانسیون یاد می شود که یک ایرانی است و پیش تر از افسران گارد جاویدان بوده است. «صندوق امانات» نیز داستان خوبی است و تقریبا هم رده با «پالتو» قرار می گیرد.
آخرین داستان با عنوان «قاچاق اسلحه» هم از داستان های خوب کتاب، ولی یک قصه متوسط است. نکته ویژه این داستان هم توصیفی است که اوه تیم از شرایط پس از جنگ دوم و دوران جنگ سرد در اروپا ارائه می دهد. در این توصیف، تا حد کمی شرایط آلمان، لهستان و شوروی پس از جنگ و کاری که عده ای در زمینه قاچاق تسلیحات انجام می داده اند، بهانه نوشتن بوده است. البته اشاره مستقیمی به بودن در شرایط پساجنگ نمی شود اما خواننده خود متوجه است که داستان مربوط به چه روزگاری است.
در مجموع، مجموعه داستان «نه فردا، نه دیروز» ۳ داستان خوب دارد که داستان های پایانی اش هم هستند و به جز این، چیزی برای مخاطب عام ندارد. مطالعه این کتاب می تواند برای مخاطبان جدی ادبیات داستانی آلمان و نوشته های اوه تیم و همچنین اهالی تحقیق و نقد مفید باشد. در غیر این صورت، «نه فردا، نه دیروز» درد چندانی را از امروز درمان نمی کند.