خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محسن آزموده: بیش از یک ماه است که افغانستان در سر خط خبرهاست و هر روز از آن اخبار نگران کننده به گوش میرسد. این اخبار برای ما ایرانیها که همسایه قدیمی این کشور هستیم و سالهاست با چندمیلیون مهاجر و پناهنده این کشور زندگی میکنیم، اهمیت مضاعفی دارد. زیرا تحولات افغانستان مستقیم یا غیرمستقیم در زندگی ما تاثیر میگذارد، ضمن آن که ما با شمار قابل توجهی از ساکنان این کشور، هم زبان و هم مسلک هستیم و از روزگار کهن در یک جغرافیای فرهنگی نفس کشیدهایم. اما به رغم این قرابتها و آشناییها، شناخت ما از افغانستان، تاریخ و فرهنگ آن بسیار ناچیز و اندک است و از آنچه در این سرزمین گذشته، اطلاع چندانی نداریم. حتی روشنفکران و کتابخوانها و اهل فرهنگ ما، کمتر به این کشور محروم و جنگ زده توجه کردهاند و عمده توجهشان رو به سوی غرب و کشورهای توسعه یافته است.
این در حالی است که مطالعه جدی و دقیق تاریخ و فرهنگ افغانستان، علاوه بر آشکار ساختن ریشه نزدیکیهای دو جامعه، به ما در فهم جدیتر و عمیقتر آنچه در این کشور میگذرد، یاری میرساند. کتاب افغانستان: مردم و سیاست نوشته مارتین یوانز که نشر ققنوس آن را با ترجمه سیما مولایی منتشر کرده، یکی از معدود آثار ارزشمند و خواندنی برای شناخت تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان در طول تاریخ است. سر مارتین یوانز نویسنده کتاب، افسر سابق سرویس دیپلماتیک انگلستان در افغانستان، پاکستان و هند است که تا کنون آثار فراوانی درباره افغانستان و به طور کلی آسیای میانه و نقش دولتهای غربی به ویژه بریتانیا و روسیه در این منطقه نگاشته است.
کتاب حاضر که نخستین بار در سال 2001 از سوی نشر پرنیال(perennial) منتشر شده، مروری مختصر و مفید و بسیار روشنگر بر تاریخ افغانستان از گذشته های دور تا سقوط طالبان در سال 2001 است. کتاب از یک پیشگفتار و 22 فصل تشکیل شده است. نویسنده در پیشگفتار، با عنوان «سرزمین و مردم» چشماندازی جامع از جغرافیا، وضعیت طبیعی، شرایط قوم شناسی و مناسبات اقتصادی و فرهنگی افغانستان ارائه میکند. افغانستان سرزمینی سخت و ناهموار، با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد خشن است که در آن بیش از پنجاه تیره گوناگون زندگی میکنند که به سی زبان تکلم میکنند. البته زبان اکثریت مردم پشتو یا فارسی دری است و نزدیک به نیمی از جمعیت آن را پشتونها تشکیل میدهند.
پشتونها عمدتا در جنوب و شرق افغانستان
زندگی میکنند، بخشی هم در حوالی خط مشهور دیورند به سر میبرند، یعنی مرز افغانستان و پاکستان که در دهه 1890 با توافق میان عبدالرحمان خان و سر مورتیمر دیورند، وزیر خارجه دولت هند انگلیس، مناطق پشتوننشین را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرد. به نوشته یوانز «بارزترین ویژگی های پشتون ها، به خصوص آنها که در ارتفاعات زندگی میکنند، فردگرایی توام با غرور و خوی تهاجمی ست که در حمایت از خانواده و قبیله با قتل و غارت خودنمایی میکند»(ص 13).
دومین قوم بعد از پشتونها، تاجیکها هستند که یک پنجم جمعیت کشور را تشکل میدهند. آنها در بیشتر افغانستان به ویژه بدخشان، اطراف کابل، هرات، کوهستان و دره پنجشیر ساکناند و عمدتا پیشه ور و صنعتکارند و از نژاد ایرانی. ازبکها و هزارهها دیگر اقوام پر جمعیت افغانستان هستند. هزارهها بیشتر شیعه امامی هستند و زبانشان فارسی با گویش «هزارگی» است. دست کم نه دهم مردم افغانستان خارج از شهرهای کوچک و بزرگ زندگی میکنند. عمده مردم مسلمان و سنی(حنفی) مذهباند، اما به رغم این اشتراک دینی، «اتحاد ملی بین آنها ضعیف بوده است و به جز زمانهایی که رهبری قوی ظاهر میشد یا زمانی که مردم در مواجهه با دشمن بیگانه با هم متحد میشدند، همکاری آنها با یکدیگر زودگذر بوده است»(صص 17 و 18)
یوانز در فصل اول به تاریخ کهن افغانستان از حدود 10 هزار سال پیش از میلاد تا عصر هخامنشی و سپس حمله اسکندر به باکتریا میپردازد و پس از پرداختن به حکومت کوشانیها به سدههای میانه و تاسیس حکومتهای ترک غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان اشاره میکند. یک قرن بعد از حمله مغول و ویرانی منطقه ماوراء ژالنهر، شاهد سر برآوردن سلسله گورکانی و ظهور بابر خان از بازماندگان چنگیز و تیمور در این منطقه هستیم، اما هنوز کشوری مستقل و معین به نام افغانستان داریم. ظهور پادشاهی در سرزمین افغانستان در میانه قرن هجدهم حاصل به قدرت رسیدن حکومت ابدالی از پشتونهاست. چهره برجسته در این میان احمد خان ابدالی مشهور به احمدشاه درانی است که بنیانگذار سلسلهای در افغانستان شد که با نام سدوزایی تا سال 1818 دوام آورد.
نویسنده در فصلهای سوم تا دوازدهم تاریخ شاهنشاهی افغانستان را در طول قرن نوزدهم تا دهههای پایانی قرن بیستم روایت میکند. نکته مهم در این میان موقعیت استراتژیک افغانستان برای دو امپراتوری قدرتمند روسیه و بریتانیاست که موجب تنش ها و درگیریها و جنگهای متعدد و خانمانسوزی در این منطقه میشود. دو جنگ ناکام بریتانیا با افغانستان در طول قرن نوزدهم که دست کم یکی از آنها به شکست ذلت بار بریتانیا انجامید، تنها نمونهای از این درگیریهاست. همچنین در این بازه زمانی صد و پنجاه ساله شاهد تلاشهایی برای مدرن کردن افغانستان در دوره امانالله خان و سپس عصر فرمانروایی برادران و دهه اول به قدرت رسیدن داود خان هستیم. در نهایت این ظاهرشاه است که تن به حکومت مشروطه میدهد، دولت مستعجلی که به علت دخالت دولتهای خارجی و اختلافات شدید قومی و قبیلهای و زیرساختهای ضعیف، دوام چندانی ندارد و با کودتای داود خان ناکام میماند.
انقلاب یا کودتای ثور در آوریل 1978(1356) با سرنگونی داود خان و به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک
خلق افغانستان، نقطه پایان شاهنشاهی افغانستان و آغاز درگیریهای تازه در این کشور با مداخله مستقیم شوروی است. کمونیستهای خشن به قدرت رسیده، نه تنها از اصلاحات و بهبود امور ناتوان هستند، بلکه زمینه ساز جنگ داخلی و کشتارها و خرابیهای وسیع در افغانستان میشوند. دورانی تیره و تار که با حمله شوروی به افغانستان و ظهور نیروهای مقاومت و مجاهدین همراه است. این درگیریها با شکست شوروی بین سالهای 1986 تا 1988 به پایان نمیرسد و عقبنشینی خفتبار روسها تازه آغاز جنگهای داخلی میان گروههای مختلف مجاهدین است. به تعبیر یوانز، سه سال اول حکومت مجاهدین، اگر بتوان آن را حکومت خواند، در یک جمله خلاصه میشد؛ ناتوانی رهبران مجاهد در رسیدن به اتفاق میان خود.
وضعیت آشوب و جنگ داخلی، در کنار مداخله مستقیم پاکستان و سایر دولتهای خارجی مثل آمریکا و عربستان سعودی به ظهور طالبان انجامید. یوانز در فصلهای هجده و نوزده ریشههای شکلگیری طالبان و حامیان آن را نشان میدهد و ضمن بحث از خاستگاههای فکری و ایدئولوژیک این گروه، وضعیت فلاکت بار افغانستان تحت سلطه امارت اسلامی طالبان را تشریح میکند. او در فصل بیستم پیامدهای قدرت طالبان در دو زمینه مواد مخدر و تروریسم بینالمللی را نشان میدهد. فصل بیست و یکم کتاب روایت سرنگونی طالبان در پی حملات یازده سپتامبر و حمله ایالات متحده آمریکا و نیروهای ناتو به این کشور است.
یوانز در فصل پایانی کتاب با عنوان «آینده» که حدود بیست سال پیش نوشته شده، از نامعلوم بودن آینده افغانستان سخن میگوید و بر مشکلات زیست محیطی، تجارت بی رونق، صنعت ویران و حدود پنج میلیون پناهنده این کشور انگشت میگذارد. به نظر او کشوری که میانگین عمر مردم در آن 46 سال است و از هر شش کودک یک یا به گفتهای دو کودک در پنج سال اول می میرند، «کشوری وامانده» است. دو دهه پیش این کشور نیروی متخصص و تحصیلکرده نداشت و یوانز رها کردن این کشور به حال خود از سوی جامعه بینالملل را خطری آشکار خوانده است. او کتاب را با تاکید بر تهدید تروریسم جهانی و نیروهای افراطگرای مذهبی به پایان میرساند.
اینک پس از دو دهه حضور نظامی آمریکا در افغانستان و صرف هزینههایی گزاف، تسخیر قدرت توسط طالبان، آن هم به این شکل سریع و ناگهانی، تاییدی بر نگرانیهای مارتین یوانز است. همچنان فقر، فساد، ناکارآمدی، اختلاف طبقاتی و مداخلات بیگانگان در افغانستان بیداد میکند و علت عمده نیز چنان که مطالعه دقیق کتاب افغانستان نشان میدهد، فقدان حس اتحاد ملی و قومیتگرایی و قبیله سالاری در این کشور است. تا زمانی که مردم این سرزمین خود را به عنوان یک هویت واحد تعریف نکنند و برای خودشان و یکدیگر دل نسوزانند، چشم داشتن به نیروهای خارجی نتیجهای جز سقوط تلخ و دردبار آن دو جوان از هواپیمای در حال پرواز از فرودگاه کابل در بر نخواهد داشت. در غیاب وحدت ملی، اختلافات قومی و تضاد منافع، در افغانستان به راحتی بر دوش قرائتهای افراطی و بنیادگرایانه از مذهب یا سایر جهان بینیها، مثل مارکسیسم سوار خواهند شد و این کشور را به خاک و خون میکشند.
چاپ دوم کتاب «افغانستان: مردم و سیاست» نوشته مارتین یوانِز با ترجمه سیما مولایی در 320 صفحه و قیمت 68 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.