داستانهای این کتاب همراه با پیش داستان و پس داستان طوری کنار هم قرار گرفتهاند که خوانش آن به صورت جداگانه و حتی پیوسته به کلیت کتاب لطمهای نمیزند. یعنی شخصیتها و روایتهای داستانهای کوتاه به صورت کاملاً مستقل از هم شروع میشوند و پایان مییابند اما اعمال، رفتار و گفتار هر شخصیتی از داستان به داستان دیگر منتقل میشود و بر سرنوشت داستانها و دیگر شخصیتهای آن اثر میگذارد. نویسنده این کتاب اعتقاد دارد نیمی رمان و نیمی داستان کوتاه نوشته است. «بشردان» داستان زندانی بیچارهای است در زندانی پیشرفته و شکنجههایی که او و همه با هم تحمل میکنیم. داستان مادری که دیوانه وار به درد عشق میورزد. در داستان ملاقات با سوسک منتقد و مقاله نویس یکی از مجلات و روزنامههای هنری خودش را برای ملاقات و شاید خواستگاری از همسر بعدیاش آماده میکند اما به ناگهان به ملاقات یک سوسک میرود و ...«چون خوش قیافه نیستیم مارو میکشید، یعنی اگه ما خوش قیافه بودیم ولی آدم میخوردیم یا مثل شما خوش لباس و خوش چهره بودیم ولی دزد، ریاکار، بیشرف، هزاررنگ و بد صفت بودیم شما ما را نمیکشتید؟ کاری به کارمون نداشتید؟ همان طوری که کاری به کار خودتون ندارید.»