سایت الف:
«هیولای هستی»
(سفری با هایدگر در راه سینمای ترس آگاهانه)
نویسنده: محمدصادق صادقیپور
نیره رحمانی،
از هایدگر روایت شده: اذهان بزرگ خطاهای بزرگ نیز مرتکب میشوند، اما این جمله قصار برخلاف ظاهر پرطمطراقش، بیشتر تلاشی برای توجیه خطای بزرگِ همراهی با حکومت هیتلر، به نظر میرسد. به سختی میتوان سکوت و رضایت او را در برابر تصفیه اساتید یهودی که از دوستان و حتی اساتید او نیز در میانشان دیده می شدند را باور کرد، پوشیدن لباس فرم نظامی نازی در دانشگاه و تماشای برنامه کتابسوزان نازیها درست روبهروی سر درِ دانشگاهی که ریاستش را خود او برعهده داشت. با این حال عظمت دستاورد فلسفی هایدگر بدان پایه بود که بلند آوازگیاش بدآوازگیاش را تحت الشعاع قرار داد.
از نیمه قرن بیستم بدین سو، به هر حوزه که نگاه کنی تاثیر مستقیم و غیر مستقیم فلسفه هایدگر قابل ردیابی است. در سدهای که گذشت نقد و نظریههای انتقادی در حوزه هنر و ادبیات بیش از پیش با رویکردها و نگرههای فلسفی در آمیخت. سینما نیز به عنوان هنری که در قرن بیستم بالیده و قدرت گرفته از این قاعده مستثنی نیست. مارتین هایدگر به عنوان یکی از مهمترین فیلسوفان سده بیستم، بحثی کلیدی در فلسفه خود دارد، با عنوان مسئله «هستی و زمان» که نام شاهکار فلسفی او نیز شناخته میشود. حال به این توجه کنیم که در سینما نیز مسئله اصلی چیزی غیر هستی و زمان نیست. اگر بپذیریم آنچه در داخل قاب تصویر دیده میشود، هستی را نمایندگی میکند و زمان هم چنان که آشکار است در سینما معنا و مفهوم و کارکردی ویژه دارد. جایگاهش جایگاه یگانهای است. زمانِ سینما، تنها زمانِ سینماست و با زمان به معنای متعارف آن، تفاوتهایی بنیادین دارد. در یک فیلم یک ساعت و نیمه، گاه ساعتها و روزها و ماهها و سالهای زیادی سپری میشود و این گذر سریع زمان بی آنکه اصلا احساس شود چندان به نظر نیامده و هیچ مشکلی برای بیننده پیش نمیآورد و برایش به سادگی قابل فهم است.
فلسفه هایدگر با توجه به دامنه وسیع تاثیرگذاریاش ظرفیت بسیاری دارد تا با اتکاء به آن به بحث و نظریهپردازی درباره سینما پرداخت. کتاب «هیولای هستی» اثر محمد صادق صادقی پور که به همت نشر ققنوس به بازار کتاب آمده نیز حاصل چنین رویکردی به نظریات هایدگر و بکارگیری آنها برای نقد و نظریهپردازی در ساحت سینماست. از همین روست که نویسنده کتاب، عنوان فرعی سفری با هایدگر در راه سینمای ترس آگاهانه را برای اثر خود برگزیده است. «هیولای هستی» در واقع رساله دکترای نویسنده است که در آن کوشیده تحلیلی جامع از حوزهای بينارشتهای ارائه کند که در آن فلسفه و سينما با یکدیگر پیوند یافته و در این تعامل دو سویه هر دو از رشد و توسعه برخوردار میشوند. «یعنی همانطور كه تحليل فلسفی به ما كمك میکند از سینمای وحشت درك عميقتری به دست آوريم و حال و هواهايی كه در اين سينما در آنها واقع میشويم را بهتر بفهميم، فيلمها نيز كمك میكنند تا در زمانه پايان فلسفه، به تعبير هايدگر، به وظيفه تفكر از زاويهای جديد نگاه كنيم و به اين فكر كنيم كه فيلم (و در اينجا به طور خاص سينمای وحشت) میتواند در مقام نوعی انديشه برای زمانه معاصر عمل كند.»
علاوه بر مقدمه، نویسنده کوشیده به شکلی گذرا افقی از مباحث کتاب را مورد اشاره قرار دهد و نتیجهگیری پایانی به جمع بندی محتوای کتاب اختصاص یافته است، متن اصلی «هیولای هستی» در هشت فصل نوشته شده که عناوین آنها عبارتند از: «تولد ترس»، «موقف ترس آگاهی»، «سینما و عصر تصویر جهان»، «پدیدارشناسی هرمنوتیک و تفسیر فیلم»، «سینما و فلسفه»، «سینمای وحشت»، «فلسفه سینمای وحشت؛ تجلی شر در ساحت اثر سینمایی» و «از ژانر ترس تا ژانر ترس آگاهی؛ از قلب سینمای وحشت به سوی سینمای ترس آگاهانه».
نویسنده در این کتاب ضمن تبارشناسی تاریخی مفهوم ترس، به تعریف و تبیین مفاهیم بنیادین حوزه معنایی ترس در سیری تاریخی و در اندیشه متفکران از یونان باستان تا بزرگانی چون هگل و نیچه پرداخته و به هایدگر رسیده است. در فصل دوم با تمرکز روی مبانی اندیشه فلسفی هایدگر به برخی از مهمترین مضامین فلسفه او همانند دازاین و ساختار اگزیستانس در جهان میپردازد. فصل سوم به سینما و چگونگی شکلگیری و اهمیت یافتن آن به عنوان یکی از مهمترین و قدرتمندترین پدیدههای قرن بیستم پرداخته است. دو فصل بعدی کتاب به هم آوازی سینما و فلسفه اختصاص دارد، از نسبت پدیدار شناسی هرمونتیک و بهره بردن از آن در نقد و تفسیر فیلم تا ارائه برداشتی از بده بستان سینما و فلسفه به خصوص آنجا که سینما بیشترین نزدیکی را به کارهنری پیدا میکند.
فصل ششم نیز به ژانر وحشت و ویژگیهای آن اختصاص دارد، چگونگی شکلگیری و تغییر و تحولات آن در قرن بیستم نیز به شکلی موجز برای آشنایی بیشتر مخاطب در این فصل مرور شده است. دو فصل آخر کتاب، و به ویژه فصل هشتم، مهمترین بخشهای این پژوهش محسوب میشوند.فصل هفتم نویسنده به تبیین فلسفه سینمای وحشت پرداخته و تجلی شر در ساحت سینما را به عنوان یکی از جلوههای آن مورد توجه قرار داده است. در این فصل با تکیه بر اندیشههای نوئل کارول، سینتیا فریلند و جورج اوچوا، «شر» و «هیولا» به مثابه عناصر اساسی و مقوم سینمای وحشت مطرح شدهاند. همه فصول پیشین به تدریج زمینهای را آماده میسازد که خواننده مستعد دریافت نظریهپردازی نویسنده در قالب فصل پایانی کتاب: «از ژانر ترس تا ژانر ترس آگاهی؛ از قلب سینمای وحشت به سوی سینمای ترس آگاهانه» باشد.
هدف نویسنده در این کتاب از تحلیل حوزه معنایی ترس در اندیشه هایدگر، اثبات این نظره بوده که «در این حوزه معنایی در طیفی از امر نااصیل (ترس) تا امر اصیل (ترسآگاهی) تعریف میشود و رسیدن به یافتگیِ بنیادین ترسآگاهی در سیری تدریجی از استحاله حوزه معنایی ترس میسر است. نقطه آغازین این طیف پدیدار ترس است در مقام امر نااصیل آغازین که بهمثابه نخستین پله به ما کمک میکند تا پس از گذر از مراتب میانی رعشت، دهشت و وحشت به سوی پله غایی اصالت که همان ترسآگاهی است حرکت نماییم. یعنی چنانکه هایدگر معتقد است حرکت به سوی امر اصیل ناگزیر از گذار از ساحت بیاصالتی است...»
اما فارغ از آنچه گفته شد، اهمیت این کتاب را باید تلاش و جسارت نویسنده برای گشودن راهی دانست که لااقل در ایران کمتر کسی به پیمودن آن تمایل داشته است. در زمینه نظریه فیلم در ایران عمده آنچه منتشر شده، ترجمه آثاری از نویسندگان غیرایرانی است و «هیولای هستی» جزو نخستين تلاش برای ارائه نظريه فيلم در ايران محسوب میشود. در احوالی که خلاء نظريه پردازی سينما و مطالعات فيلم در ايران به ویژه با رویکردی که حاصل از بده و بستان ميان سينما و فلسفه حاصل ، به شدت احساس میشود کتاب «هيولای هستی» نوشته دکتر صادقیپور را باید ستود، چرا که در رهگذر تفسير آرای هايدگر در دورههای مختلف حیات فلسفی او و همچنین توجه به فراز و فرود ژانر وحشت در تاریخ سینما کوشیده به شکلی نظاممند به سير تحول ترس تا ترس آگاهی به عنوان تجلی رويداد حقيقت در آثار سينمای وحشت چشم دوخته و به طرح نظریه در آن بپردازد.