در تاریخ، اتفاقاتی هست که بهنوعی مبدأ یکسری تغییرها و جریانها میشود. اتفاقاتی که در لحظه وقوع، شاید کسی اهمیت چندانی به آنها ندهد، مانند اختراع برق. شاید هم مدتها پیش از آن همه منتظرش باشند، فروریختن دیوار برلین. شاید حتا چند ثانیه پیش از آن کسی انتظارش را نداشته باشد، بمباران اتمی ژاپن. اما نکته مشخص همه این اتفاقات این است که تا سالها پس از آن، جامعه هنوز از آنها یاد میکند و اثر میگیرد. یکی از این اتفاقات بسیار مهم در تاریخ ایران، کودتای بیستوهشتم مرداد است. بلوغ ناگهانی سهمناکی که از شوک ناگهانیبودن آن، هیچکس از حاضرین در اتفاق متوجه عمق ماجرا نبودند. کمتر کسی فکر میکرد که این اتفاق، مبداء بسیاری از جریانها و تفکرات و ماجراها در سالهای پس از خودش باشد. اما گذشت زمان نشان داد که شاید پس از انقلاب، بزرگترین اتفاق سیاسی ایران، کودتای بیستوهشتم مرداد باشد. در ادبیات فارسی آثار بسیاری از شعر و تئاتر گرفته تا فیلم و رمان دراینباره تألیف و اجرا شده است. شاخه قدرتمند و نسبتا پرطرفداری از رمان فارسی وابسته به اتفاقاتی است که در این روز افتاده. از جمله معروفترین رمانهایی که به کودتای بیستوهشتم مرداد اشاره دارند یا درباره آن نوشته شدهاند عبارتند از «همسایهها» اثر احمد محمود، «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» اثر شهرام رحیمیان و... .
رمان تازه منتشرشده «اپرای مردان سبیلاستالینی» نوشته محمداسماعیل حاجعلیان در این دستهبندی قرار میگیرد. رمانی که با نگاهی جدید و مستقیم، سراغ شاعران و هنرمندان دوره پیش از کودتا و زمان آن میرود. شاید بتوان شخصیت توران و آبنوس، قهرمانهای شاعر و عاشق داستان را نماینده قشر مرفه و میانمایه و قشر فرهنگی دانست که در ابتدای پیوندی تاریخی با هم بودند و بلایی که کودتا سر آنها آورد. رمان در دو فصل کامل و یک فصل تکجملهای نوشته شده است. فصل اول ماجرای بسیار سوزناک و سوگوار یک شاعر عاشقپیشه مبارز و فعال در ماجراهای پیش از کودتای بیستوهشتم مرداد و زمان آن است که در یک روایت موازی با یک قصه قدیمی و فولکلور آمیخته شده و هم فضاسازی جالب و حرفهای دارد و هم رسالت اندیشناک خود را به خوبی انجام میدهد. نویسنده مانند شخصیتهای خلقشدهاش، به شدت سوگوار است. پس از پایان فصل اول، زاویههای تکاندهنده و دردناکی از کودتای بیستوهشتم مرداد و تأثیرش بر تاریخ و هنر و فرهنگ ایران را میشناسیم، خواندن و دانستن این تاریخ به ما میآموزد که چگونه جریانهای اجتماعی، میتوانند به سمتی هدایت شوند که تا سالهای هنوز ابعاد فروپاشی و تخریبشان دامنگیر باشد و برای یک رمان یا اثر هنری این رسالت، بسیار بزرگ و ستودنی است. فصل اول رمان کوتاه «اپرای مردان سبیلاستالینی» را میتوان یکی از جذابترین و تاثیرگذارترین فصولی دانست که در چند سال اخیر در ادبیات ایران نوشته شده است. البته درجهبندی یک فصل از یک رمان شاید کار چندان درستی نباشد، اما دلیلی هست که در ادامه خواهد آمد.
فصل دوم با زبانی اندک متفاوت و طنزآمیز، در فضایی جدید و متفاوت شروع میشود و ماجرای گفتوگوهایی است که در ظاهر هیچ ارتباطی با فصل اول ندارند. البته که در انتهای رمان پی به ارتباط این دو فصل میبریم اما به نظر میرسد نویسنده هیچ علاقه و کششی برای نوشتن فصل دوم نداشته است. فصل دوم جز معرفی یک شخصیت جدید (که حتا در شخصیتبودن آن هم بحث هست) هیچ اطلاعات مفید و تازهای به خواننده نمیدهد. درواقع میتوان دو فصل این رمان را کاملا جدا از هم و مستقل بهعنوان دو داستان بلند بررسی کرد که در این حالت اولی شاهکار و دومی بهشدت ضعیف خواهد شد. دلیل جداسازی فصول در این یادداشت هم همین بود. شاید نویسنده دغدغههای خاصی داشته که حتمن باید فصل دوم را به رمان اضافه میکرد که در این صورت موفق به انجام آن نشده، شاید هم به دلیل کمحجمبودن فصل اول و نیاز به حجم بیشتر برای چاپ، فصل دوم را نوشته و هرچند تمام تلاشش را کرده تا داستان خوب و فضاسازی خوبی ترتیب دهد اما باز باید گفت چندان نتوانسته این کار را بهخوبی انجام دهد. فصل دوم این کتاب به پیچیدگی و قصه بیشتری نیاز دارد و به نظر میرسد باید اشتراکات بیشتری با فصل اول میداشت و ساختار قصهی آن نیز قویتر میشد تا در کلیت رمان به کار میآمد.
نکته دیگری که در کل رمان به چشم میخورد، جاگذاری اسمهای عجیب بهجای اسمهای شخصیتهای واقعی است. چون رمان بر اساس شخصیتهای واقعی نوشته شده است پس درباره اکثر شخصیتها مابهازاهای واقعی در تاریخ هست. از بزرگترین آنها دکتر مصدق (که در رمان دکتر راستی آمده) تا حقیرترینشان شعبان بیمخ (که در کتاب رمضون بیکله) آمده است. اما دلیل این نامگذاریها چیست؟ چه دلیلی دارد که نویسنده این اسمهای عجیب و حتا خندهدار را انتخاب کرده. آنهم وقتی تمام اسمها یادآور شخصیت واقعیشان است و همچنین ممنوعیتی هم از نظر انتشار و ممیزی وجود ندارد؟ به نظر میرسد این بازی فرمیک نویسنده به فضای اندوهناک و سوگوار رمان نمیچسبد. شاید بهتر بود نویسنده از اسمهای واقعی استفاده کند تا حقایق تاریخی ذکرشده در رمان برای خواننده ملموستر شود.
با تمام قوتها و ضعفها، باید گفت آنچه پس از پایان باز «اپرای مردان سبیلاستالینی» به نظر خواننده میرسد، حس صمیمیت نویسنده است. چون نویسنده رمان، در نقش یک محقق مسئول، دست به کاری پر از ریسک و دقیق زده و چنان دغدغهی تاریخی و اجتماعی داشته که فصل سوم بحثبرانگیز رمان را به صورت چند صفحه خالی رها کرده تا به گفته خودش، خوانندگان آن را بنویسند. خوانندگانی که پس از خواندن این رمان و دیگر رمانهای مانند این، شاید دیگر پی برده باشند که دخالتها و توطئههای بیگانگان و کودتای بزرگ بیستوهشتم مرداد، چه ت