امروز و فردا مامان بزرگ مهمان ماست. او برای من -سوزی- یک دفتر خاطرات آورده است که گفته باید فکرهای محرمانهام را توی آن یادداشت کنم. ولی من که اصلاً فکر محرمانه ندارم. اصلاً من خوش ندارم بنویسم، مگر مجبور باشم.
امیدوارم مامانبزرگ نفهمیده باشد که از هدیهاش خیلی خوشم نیامده، آخر مامانبزرگ من خیلی زود ناراحت میشود. ولی چکار کنم، این دفتری که او به من داده برای فکرهای واقعاً محرمانه مناسب نیست. چون قفل ندارد و مامان من هم که خیلی کنجکاو است. صددرصد وقتی من خانه نباشم میرود و فکرهای محرمانه مرا میخواند. و متأسفانه چون راز دار نیست بلافاصله میرود و آنها را برای بابا تعریف میکند.
کتاب راز دفتر خاطرات سوزی و پاول از دو بخش تشکیل شده که داستان اول مربوط به سوزی و داستان دوم مربوط به پاول است. پاول دوست سوزی است که زمانی با هم خیلی خوب بودند اما چرا ناگهان پاول اینقدر تغییر کرده است.
اگر دفتر خاطرات این دو را بخوانید متوجه همه چیز خواهید شد.