سولومون یا سال بلو در کنار فیلیپ راث یکی دیگر از نویسندههای یهودی آمریکاست. اما او به معنای واقعی آمریکایی، آمریکایی هم نیست. او از سلاله خانوادهای روس-کانادایی و بعد صاحب والدینی آمریکایی بود. بلو در کبک کانادا به دنیا آمد، اما خیلی زود به همراه خانواده به شیکاگوی آمریکا مهاجرت کرد. زندگی در گتوهای فقیرنشین باعث شد که از کودکی حفظکردن خود را در میان اوباش و اراذل آموخت. در آن دوره زندگی در وستساید شیکاگو برای خانوادههای یهودی چندان ساده نبود. درواقع خانواده و سطح زندگی فیلیپ راث از همان خانواده طبقه متوسط بسیار برخوردارتر و راحتتر از سال بلو زندگی کردند. مادر بلو یهودی دوآتشهای بود و میخواست پسرش خاخام بشود یا دستکم در کنسرتهای مذهبی ویولننواز شود. سال بلو در سال ۱۹۴۱ رسما تبعه ایالات متحده شد.
طنزی که در آثار نویسندهای چون فیلیپ راث میبینیم با طنز سال بلو فرق دارد. طنز بلو به مراتب رندانهتر است. قهرمان آثار او که معمولا بخشی از زندگی خودشان را تعریف میکنند دارای ویژگیهای راویان پیکارسک هستند. این نوع راوی بخشی از زندگی خود را به زبان طنز و با کنایه مینویسد، اما این نوع راوی معمولا از رذالت دریغ نمیکند. در شرایط ضروری از شیادی و خیانت و غیره ابا ندارد و همه اینها را طوری روایت میکند که با وجود کنشهای رذیلانهاش خواننده با او همذاتپنداری میکند. شاخصترین آثار سال بلو در این فرم روایی رمان حجیم «ماجراهای اوگی مارچ» یکی از شاهکارهای اوست. در آثار دیگر او مثل «قربانی» یا «هندرسون سلطان باران» یا «هرتزوگ» نیز با روایتی تکشخصیتی مواجهیم، روایت از جانب کسی که در پی نوعی رستگاری شخصی است. بلو در سالهای رشد خود با شخصیتهای خیابانی زیادی مواجه میشد که مجبور بودند خودشان مراقب خودشان باشند، مردان عاقلی که درعینحال برای حفظ خود از خیلی کارها روگردان نبودند. شخصیتهای رمانهای او نیز مردانی هستند که در مقابل نیروی خردکننده تمدن و فرهنگ غالب پی نجات و رهاییای شخصیاند. اوگی یا هرتزوگ و هندرسون در پی آن هستند که بدون قربانیشدن از شر نیروهای کنترلکننده اجتماعی بگریزند و درعینحال به دام پوچگرایی یا انقلابهای پوک و پوچ جمعی نیفتند.
سبک سال بلو مثل خیلی از نویسندگان بزرگ آمریکایی در آن روزگار رئالیسم بوده است. اما همانطور که خود بلو در مصاحبه با پاریسریویو گفته منظور او از واقعگرایی نوعی فکچوآلیسم یا به تصویرکشیدن عین به عین زندگی واقعی و روزمره نیست. برای روشنشدن مساله کافی است بدانیم که بلو به رغم تحسین تئودور دریزر معتقد است که احساسات و عواطف شدید در کارهای او معمولا بیواسطه و بدون فرم پرداختشده به خواننده عرضه شدهاند. این ایرادای است که چند تن از بزرگان دیگر نیز به دریزر گرفتهاند. از میان نویسندگانی که بر کار سال بلو تاثیر گذاشتهاند میشود به هنری جیمز، ویلیام فاکنر و اسکات فیتزجرالد اشاره کرد. سال بلو گفته بود که رمانهای فیتزجرالد را بیشتر از کارهای همینگوی دوست دارد. اما اشاره میکند که همینگوی با نثرش نوعی زندگی و دیدگاه ساخت، کاری که هر نویسندهای توان انجامش را ندارد. در ایرادی که به رئالیسم فیتزجرالد گرفت گفت که او پنداری میان پیشرفت و صعود اجتماعی و اقتصادی و معصومیت تمایزی قائل نبود. اشاره سال بلو به رمان «گتسبی بزرگ» است، گتسبیای که از راه خلاف به ثروت هنگفتی رسیده است، اما رفتارش مثل نوجوانهای عاشقپیشه است. گویا سال بلو برخلاف فیتزجرالد به جذابیت طبقه نخبههای آمریکایی باور نداشته است.
سال بلو در مورد استفاده از ترفندهای ادبی نیز گفته بود که آسمانخراش را برای پنهانکردن موش مرده نمیسازند. بلو با وجود علاقهای که به اشعار جویس داشت به مفهوم جان بارتی کلمه اهل بازیهای زبانی نبود. شگرد او در خلق نوع روایت بود. رمانی چون «قربانی» یا «دسامبر رئیس دانشکده» از بازیهای ساختاری یا زبانی عاری است، اما سال بلو توانسته جذابیت کار را حفظ کند.
«اما فقط تصور کنید - دو دوست از لیکویو، دوستان دوران مدرسه، در پایتخت کشوری کمونیستی همدیگر را ملاقات کنند، آن هم در روزهای تیره و تار اواخر دسامبر. در بیمارستان، پیرزنی رو به مرگ؛ و در شیکاگو، محکمه و هئیتمنصفه. رئیس دانشکده در مساله ناخوشایند مرگ یک دانشجو درگیر شده.» (از متن رمان دسامبر رئیس دانشکده)
دلیل این جذابیت کاریزمای راویان پیکارسک سال بلو و طنز نهچندان آمریکایی اوست. کمتر نویسندهای چون سال بلو خیابانها و ساختمانهای شیکاگو را اینقدر بیروح و ملالزده توصیف کرده است. زبان و نوع شخصیتهای آمریکایی در جستجوی آرامش در توفاناند و این خود با آرمان توفانپرستی نویسندهای چون هنری میلر تفاوت زیادی دارد. زمینه مکانی آثار او منجمله در رمان «هدیه هومبولت» در آثار او به پیشبرد بار عاطفی داستان و توصیف درونیات شخصیتها بسیار موثر است. عنصر مکان معمولا یکی از همان نیروهای کنترلکننده اجتماعی سیاسی است، دقیقا همان چیزی که اوگی مارچ سعی دارد از آن بگریزد.
«هدیه هومبولت» نمایشگر تعارض میان هنر واقعی و هنرهالیوودی است. سرگذشت تراژیک مردی است که میخواهد در کشاکش تعارض این دو قطب، فردیت خود را حفظ کند و به وادی ابتذال و قشریگری سقوط نکند، غافل از اینکه حفظ فردیت در عالم ما، فرجامی اسفناک دارد.
نتیجه مطالعات سال بلو را در فلسفه و روانشناسی میتوان در رمان «هرتزوگ» دید، رمانی که شخصیت اولش برای افراد زنده و مرده زیادی نامه مینویسد، از نیچه و فروید و شوپنهاور و رئیسجمهور آیزنهاور تا خود خدا. از آثار دیگر و مهم سال بلو هم میشود به «مرد معلق» یا «دم را دریاب» و «سیاره آقای سملر» که با همین قلم ترجمه خواهد شد اشاره کرد. «رولشتاین» نیز که ترجمه آن در ایران در دسترس است از کارهای برتر سال بلو است؛ نویسندهای که در مجموعه جوایز ادبی چیزی کم نداشته، اما به نظر نمیرسد که در قیدوبند این حرفها بوده باشد.