سايت الف
"این کلمات اندک، مانند مجسمههای استوار یونان دوران باستان بر پای ایستادهاند. آنچه ما هنوز از شعر آموزشی پارمنیدس دارا هستیم، در یک دفترچه نازک میگنجد که مسلما تمامی کتابخانههای ادبیات فلسفی را در لزوم قطعی وجود آنها نفی میکند. کسی که مقیاسهای چنین گفتار متفکرانهای را بشناسد، باید به عنوان انسان امروزی هر گونه رغبت را برای نوشتن کتاب از دست بدهد". این ستایش هایدگر (1889-1976) در مورد پارمنیدس است، اما او بهطور کلی چنین نگاهی به فلسفه یونان باستان دارد. در واقع فلسفه هایدگر هم بازگشت به سرچشمه راستین فلسفه در یونان باستان است. او کل تاریخ فلسفه غرب را نوعی انحراف از فلسفه راستین میداند که بر اثر غفلت از هستی رخ داده است و برای تدارک این غفلت عظیم باید دوباره به آن نقطه آغازین بازگردیم. البته این بازگشت به شکل تقلید و تکرار نیست، بلکه باید به صورت همزبانی و گفتگوی با آن باشد.
از نظر هایدگر ما به عنوان کسانی که در پی فلسفهورزی حقیقی هستیم نه تنها میخواهیم، بلکه باید فلسفه یونان را بهتر از آنچه خودشان از آن فهم میکردند، بفهمیم؛ زیرا نشانه کار مولد آن است که همیشه همراه با فهم بهتر و برتر است. فقط در این صورت است که واقعا وارث حقیقی فلسفه خواهیم بود. دیگر آنکه هرگز نمیتوان فلسفه یونان را نادیده گرفت؛ زیرا این فلسفه نشاندهنده نخستین گامهایی است که به ناچار هر فلسفهای باید بردارد. هر فلسفه راستینی نیز باید پیوسته این گامها را تکرار کند. تنها مدرنیته خودپسند و متوحش به این گمان میافتد که فلسفه یونان از دور خارج شده است. البته فلسفه یونان به این صورت بهتر فهمیده نخواهد شد که مرحله بعدی سیر فلسفه را ملاک قرار دهیم و آن را با آن مرحله بسنجیم تا به کمک چنین فلسفههایی آن را تفسیر کنیم، بلکه باید آن را همانگونه که هست بفهمیم.
طبق چنین نگاهی فلسفه یونان در اندیشه هایدگر باید جایگاه مهمی داشته باشد و دارد. لذا جای تعجب ندارد که هایدگر تقریبا در همه آثار خود به نوعی با فلسفه یونان دادوستد میکند. او تا آخر عمر هر روز ساعتهای مشخصی را به مطالعه در فلسفه یونان اختصاص داده بود. او هم به فلسفه یونان میاندیشید و هم با آن میاندیشید و در این زمینه سخنان جالب و بصیرتهای مهمی دارد. اما آنچه او در این باب مطرح کرده است، ساده نیست و به آسانی فهمیده نمیشود. علاوه بر مشکل دشواری، او یکجا به این موضوع نپرداخته و مباحث او در لابهلای آثار بسیار زیاد او پراکنده است. این دو امر، رسیدن به نظریات او را در این زمینه بسیار دشوار کرده است. اما برخی از پیروان او تلاش کردهاند که راه او را در این زمینه ادامه دهند. این افراد آن مشکلات را تا حدی برطرف کردهاند. یکی از مهمترین آنها در این زمینه ژان بوفره (1907-1982) است.
ژان بوفره فیلسوف فرانسوی و استاد زبان آلمانی است. او سالهای بسیار دوست و شاگرد نزدیک هایدگر بود و با او مراودههای حضوری و مکتوب زیادی داشت. بیشتر آثار او نیز کاملا تحت تاثیر اندیشههای هایدگر است. علاوه بر این، او باعث رواج آثار هایدگر در فرانسه شد و شاگردان او نیز در همین راه پای گذاشتند و بسیاری از آثار هایدگر به همت همین افراد به زبان فرانسوی ترجمه شد.
ژان بوفره در این اثر به تأمل در اندیشههای فلسفی یونان باستان میپردازد. او این کار را با الهام از هایدگر انجام میدهد و به همین دلیل در لابهلای مطالب ردپای سخنان این فیلسوف بزرگ آلمانی بهخوبی دیده میشود. در واقع میتوان گفت بوفره در پرتو اندیشههای هایدگر با فیلسوفان یونان مواجه شده است. عنوان کتاب نیز به خوبی گویای همین مطلب است. البته این کتاب، "فلسفه یونانی"، جلد اول از یک مجموعه چهار جلدی با عنوان "دیالوگ با هایدگر" است که با همین نگاه نگاشته شده است. سه مجلد بعدی عبارتند از: فلسفه مدرن، نزدیکی به هایدگر و راه هایدگر. هدف از این مجموعه نیز فلسفهورزی با اندیشههای هایدگر است.
این اثر از یک پیشگفتار و شش فصل تشکیل شده است. پیشگفتار نویسنده در واقع نامه بلندی است که در سال 1969 به مناسبت هشتادمین سالگرد تولد هایدگر برای او نوشته شده است. بوفره در این نامه از آنچه او و دیگر فرانسویان از هایدگر آموختهاند سخن میگوید و نیز به این مطلب میپردازد که فلسفه آلمانی و فلسفه فرانسوی چه نسبتی با یکدیگر دارند و چه نسبتی باید داشته باشند و چگونه میتوانند به هم یاری رسانند.
بخش اول، "زایش فلسفه"، به مسئله دیرینه نحوه آغاز تفکر فلسفی در یونان باستان میپردازد. معنای "آغاز"، "زایش" و سرشت "فلسفه" در این بخش بررسی میشود. پس از آن در دو بخش بعدی اندیشههای دو ابرفیلسوف بزرگ پیشاسقراطی، یعنی هراکلیتوس و پارمنیدس، بهطور مبسوط مورد تامل قرار میگیرند. بوفره به خوانشهای گوناگون پارمنیدس نیز اشاره میکند؛ یعنی نظریات مفسران پارمنیدس و اینکه اندیشه او را چگونه فهمیدهاند. ابتدا سه تفسیر مشهور ذکر میشود و سپس بوفره آنها را نقد میکند. از نظر او همه آن سه تفسیر غلط یا ناقصاند و تنها تفسیر درست و کامل از آن هایدگر است. بوفره آن را بهطور مبسوط توضیح میدهد. زنون به عنوان شاگرد مشهور پارمنیدس نیز در بخش کوتاه جداگانهای بررسی میشود. بوفره نشان میدهد که رابطه زنون با پارمنیدس پیچیدهتر از آن است که گمان میشود و رابطه چند بعدی او را نمیتوان به شاگردی فروکاست.
بخش پنجم نیز به تامل در فلسفههای افلاطون و ارسطو اختصاص یافته است. اینکه هستی در اندیشه افلاطون و ارسطو چه معنایی و چه جایگاهی دارد. همچنین وجود اشتراک و اختلاف این دو واکاوی میشود.
در ادامه بخش قبلی، بخش آخر با عنوان "انرگیا و Actus" این مفهوم را در فلسفه ارسطو بررسی میکند. واژه "انرگیا"، که واژه مدرن "انرژی" از آن گرفته شده است، به معنای انجامیافتگی است، اما معنای دقیق آن به هیچ وجه منحصر در کنش نیست. بلکه منظور پری ساکن در خویش است؛ همچون پری چیزی مثل شعر یا یک بنا. انرگیا نوعی پری است که هیچ چیز از آنچه باید باشد کم ندارد. این مفهوم در فلسفه ارسطو کاملا با هستی گره میخورد و به همین دلیل بوفره به تفصیل آن را بررسی کرده است.
در واقع در این اثر بوفره سیر تطور هستی را در فلسفه یونان بررسی میکند. این اثر زمینهساز درک عمیقتر فلسفههای بعدی نیز هست، بهویژه فلسفه مسیحی. این مسئله بررسی میشود که چگونه از دل فلسفه یونان فلسفه مسیحی بیرون آمد. هر چه به پایان کتاب نزدیک میشویم بوفره در لابهلای مباحث بیشتر به نظریات فیلسوفان مسیحی دوره قرون وسطی اشاره میکند. از همه بیشتر توماس آکویناس؛ زیرا او بیشتر از دیگر فیلسوفان مسیحی به هستی توجه کرده است. لذا خداشناسی مسیحی و نسبت آن با هستیشناسی بیشتر مورد اهتمام است.
نکتهای که در سراسر اثر به چشم میخورد، توجه به اهمیت زبان یونانی است. در این اثر به تبع شیوه تفکر هایدگر، مباحث واژهشناسی بسیاری درباره عبارات یونانی وجود دارد. این امر ریشه در این نظریه مبنایی هایدگر دارد که زبان یونانی در فلسفه ویژگی منحصربهفردی دارد. یونانیان زبان را واسطه یا ابزاری نمیدانستند که از طریق آن به واقعیت اشاره کنند. زبان یونانی یک رابطه و مواجهه بیواسطه با هستی دارد و یونانیان با این زبان هستی را درک میکردند. زبان یونانی محصول این مواجهه مستقیم و بیواسطه با هستی است و به همین دلیل توجه و تمرکز بر آن کمک میکند که هستی بهتر فهمیده شود و بهتر درک گردد. زبان یونانی عرصهای است که هستی در آن متجلی شده است یا به تعبیر هایدگر هستی در زبان یونانی سکنی گزیده است.
ارزش نوشته بوفره در این است که از آثار هایدگر سادهتر و واضحتر است. کسانی که به اندیشههای هایدگر در این زمینه علاقمند هستند اما نمیتوانند از آثار سخت و پیچیده او استفاده کنند، وجود این اثر را باید مغتنم بشمارند. البته این اثر به هیچوجه یک متن مقدماتی برای نوآموزان نیست و کسانی که هیچ آشنایی اولیه با موضوع ندارند، نمیتوانند بهطور شایسته از آن استفاده کنند. آشنایی پیشینی با فلسفه هایدگر و فیلسوفان یونانی شرط لازم فهم این کتاب است.