گروه انتشاراتی ققنوس | تماشای «شهری در سکوت مرگبار» در میان کلمات
 

تماشای «شهری در سکوت مرگبار» در میان کلمات

نمايش خبر

......................

خبرگزاري ايرنا

چهارشنبه 6 تير 1403

......................

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، نویسنده کتاب «شهری در سکوت مرگبار، داستان‌هایی واقعی از ووهان» در فصل‌های مختلف خواننده را در روزهای قرنطینه به درون شهر می‌برد و مخاطب کتاب را با افرادی آشنا می‌کند که صدایشان در قیل و قال روایت رسمی گم شد. نوشتن این کتاب ۱۰ ماه طول کشید، زیرا بین مراحل نوشتن وقفه‌هایی ناخواسته می‌افتاد.

شهری در سکوت مرگبار بر داستان‌های شگفت‌انگیز هشت نفر از ساکنان ووهان تمرکز دارد، از جمله پزشکی در خط مقدم، تاجری جدا افتاده از خانواده، داوطلبی که خودش را وقف بیماران و افراد در حال مرگ کرده و یکی از وفاداران حزب که برای هر چیزی توجیهی دارد. مورونگ از طریق این روایت‌های تکان دهنده و دست اول که به زیبایی نوشته شده‌اند، می‌گوید که چه اتفاقی در ووهان افتاد و کتاب بی‌همتایی را دربارۀ نخستین روزهای پاندمی در اختیار مخاطب می‌گذارد.

این کتاب با عنوان Deadly Quiet City: True Stories from Wuhan در ۳۲۰ صفحه در سال ۲۰۲۳ منتشر شد.

تماشای «شهری در سکوت مرگبار» در میان کلمات
 جلد کتاب

درباره نویسنده

مورونگ شویی‌چن با نام مستعار هائو چون از معروف‌ترین نویسندگان چین است. او چندین رمان و ناداستان نوشته و یکی از معدود نویسندگان مستقل درون چین است. نخستین رمان مورونگ، با عنوان «تنهایم بگذار»؛ رمان چنگدو در سال ۲۰۰۲ سروصدای زیادی در چین به‌پا کرد.

کتاب‌های اخیرش رقص در غبار سرخ است و ماد گمشده، ناداستانی که برنده جایزه ادبی مردم شد و تحقیقی مخفیانه درباره یک کلاهبرداری هرمی است. مورونگ همچنین از سال ۲۰۱۱ برای نیویورک تایمز نوشته است و از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ در آنجا یک ستون اختصاصی داشت.

تماشای «شهری در سکوت مرگبار» در میان کلمات
 مورونگ شویی‌چن نویسنده

قسمتی از متن کتاب

حدود ده صبح، درست هنگام آغاز قرنطینه، لی زن میانسلی را با لباس سیاه می‌بیند. زن در ورودیِ ایستگاه می‌ایستد، چمدان چرخداری در دست راستش و چتر آبی روشنی در دست چپش است. موهای ژولیده و ظاهر سردرگمش مثل دختربچه‌ای است که نمی‌تواند راه خانه را بیابد.

قرنطینۀ ووهان که آن‌قدر برای جهان مهم است برای لی فقط به معنی زنی با لباس سیاه، چمدان چرخدار و چتر آبی روشن در میان امواج مردم است، «در ووهان پرستار بچه بود و می‌خواست برای عید بهاری به خانه برود. آن موقع به‌هیچ‌وجه نمی‌شد از شهر بیرون رفت، برای همین از من خواست به جایی ببرمش که بتواند در آن‌جا بماند. نیم ساعتی او را این طرف و آن طرف بردم، اما هتلی ندیدم که باز باشد. گفت اگر می‌شود در خانۀ من بماند، قبول نکردم. بعد از من خواست برایش پتویی بخرم تا بتواند در زیرگذری بخوابد.»

لی نمی‌داند که آن زن چطور در قرنطینه دوام آورد، «خیلی‌ها مثل او نمی‌توانستند به خانه برگردند یا در ایستگاه اشتباهی پیاده شده بودند، خیلی‌ها، آن‌قدر زیاد بودند که نمی‌شد شمردشان.»

روز بعد، شبِ سال نو قمری، لی مثل همیشه می‌رود بیرون. رانندۀ دیگری به او می‌گوید در ایستگاه قطار خبری از مشتری نیست، همۀ خبرها در بیمارستان‌هاست. لی با موتورسیکلت قدیمی‌اش به بیمارستان هوهو می‌رود و در آن‌جا «ازدحام افراد مبتلا» و صف بلند پشت در ورودی بیمارستان را می‌بیند. بارها به آن‌جا برمی‌گردد و بیمارانی را به خانه و تعداد بیشتری را به بیمارستان می‌برد. پشت سرش که می‌نشستند، صدای خس‌خس، سرفه و ناله‌شان را می‌شنید، اما می‌گوید نمی‌ترسید چون ترس فایده‌ای ندارد. (صفحه ۸۰ و ۸۱)

کتاب «شهری در سکوت مرگبار، داستان‌هایی واقعی از ووهان» نوشته مورونگ شویی‌چن و ترجمه مسعود یوسف حصیرچین، در ۲۸۰ صفحه، در قطع وزیری، در ۱۱۰۰ نسخه و در سال ۱۴۰۲ منتشر شد.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه