در حوزه ادبیات مهاجرت رمانهای زیادی در این سالها نوشته شده که شناختهشدهترین آنها «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نوشته رضا قاسمی است. ادبیات مهاجرت، در واقع محصول خود مهاجرت است و مهاجرت پدیدهای به نسبت جدید در جامعه ماست. اما با توجه به گذشت حدود چهل سال از بزرگترین امواج مهاجرت ایرانیان، هماکنون شاهد به وجودآمدن شاخه جدیدی هستیم که شاید هنوز اسمی ندارد، اما قطعا هست. شاید بشود نام این زیرشاخه را «ادبیات پس از مهاجرت» یا «ادبیات اقلیت مهاجر» نامید.
بیانگر تفکری که در آن، دیگر وطن به معنای کلاسیکاش، رنگ میبازد و بیشتر برخورد و رابطه با دیگر اقوام مطرح میشود. رمان «من و اتاقهای زیرشیروانی» در ابتدا بهخاطر فضای چندملیتی، آپارتمان فرانسوی چندطبقه و پاریس، آدم را یاد «همنوایی شبانه» میاندازد اما در ادامه رمان فاصله زیادی میگیرد و با طرح مسائل اجتماعی و سیاسی و بحران هویت بینالمللی، وارد فازی دیگر میشود و به همین دلیل است که میشود کار را جزو زیرشاخهای از ادبیات مهاجرت دانست و نه خود آن.
«من و اتاقهای زیرشیروانی» درباره دختری است که در فضایی چندملیتی زندگی میکند، میان آدمهایی که هرچند از نظر راوی عقبمانده، عجیب و بدبختاند، اما مدام برای پیشرفتشان برنامه دارند و تا حدی هم به آن میرسند. در این رمان شاهد جهان کوچکشدهای از کشورهای پرحاشیه و پر سروصدا هستیم که مانند اتاقهای زیرشیروانی، جاهای دنجیاند اما به تعبیر خود راوی،
پُر اَند از شلوغی و صدا و حادثه و به کلی با اتاقهای عادی و معمولی فاصله دارند و ارزششان هم کمتر است. با این دید، میتوان راوی اول شخص را وطن یا فرهنگ ایرانی در نظر گرفت که همسایگانی عجیبوغریب دارد.
وطن با تکیه بر یکسری عقاید و قضاوتهای موهوم، نادرست، بیارزش و گاه خندهدار، آدمها - کشورهای دیگر- را طبقهبندی میکند، سپس تصمیم میگیرد که از خوبیها و بدیهای کدام بگذرد تا دستهبندیهایش بههم نریزد. یکجور ناسیونالیسم نخنما و قضاوتگر و خودفریفته که راوی را مجبور میکند گاهی افغانستان را کشوری کاملا متفاوت از ایران و رقتانگیز جلوه دهد و گاهی همان افغانستان را جزوی از ایران و تکهای تنها و جداشده در مرزبندیهای سیاسی. نکته جالب اینجا است که اگر از نقطهنظر راوی به مسئله نگاه کنیم، در هر دو مورد او هم حق دارد، هم نه. چون در هر دو، راوی ناخواسته و به دور از هرگونه دروغی، تنها گرفتار ناسیونالیسم قضاوتگر است.
شغل عجیب قهرمان داستان، نشان میدهد که شرایط روحی و روانیاش اصلا عادی نیست. او از شغل خود متنفر است، از جایگاهش در جامعه - دانشجو- متنفر است، از همخانهاش، همسایهاش، از حیوانات، از صاحبخانهاش، از همهچیز متنفر است. این حجم بزرگ تنفر، زمانی به تنفر از خود تبدیل میشود. در یکسری کارهای انتحاری این تنفر را میبینیم. محصول اینهمه، تنهایی است. تنهایی بزرگی که او را مجبور به عقبنشینی میکند، مجبور به پذیرش، و باعث میشود همنشینی سگی را ترجیح دهد که در ابتدای رمان هم از آن میترسیده و هم بدش میآمده. تازه آنهم وقتی سگ کور شده و ناتوان.
با توجه به زمان نگارش رمان در دولت قبلی، نوع حمله ذهنی راوی به دیگران و قضاوت ضعیف قومیتی و نژادی روی افراد و درنهایت تنهایی حاصل از این درگیریها و اصرار راوی به خریدهای ارزان و بنجل، انگار اشاره بسیار دوری به شرایط سیاسی ایران و شعار معروف منزویکردن ما در دنیا توسط آن دولت دارد. شاید بتوان گفت، به دلیل تشابه موقعیتهای انسانی و تراژیک، خواننده را یاد موقعیتهای مشابه میاندازد. با توجه به چندوجهیبودن رمان و شخصیتها و قصههای مختلف، میتوان برداشتها و تحلیلهای دیگری نیز ارائه کرد، اما به نظر میرسد جذابترین و پرمسئلهترین برداشت، مربوط میشود به ارتباط بین خودفریفتگی فرهنگی و غرور ملی و جایگاه ملتها در جهان مدرن صنعتی. جایی راوی تصور میکند که هیچ رقیبی در شغل خودش ندارد و بهراحتی آن را حفظ خواهد کرد، اما بهسرعت متوجه میشود دیگرانی هستند که از او جدیتر، کاملتر و بهتر کار میکنند و در نتیجه میتوانند جایگاه او را بگیرند؛ خواب جاهلانه یک ملت، وقتی در رویای افتخارات گذشته است و در همان حال، دیگران دارند آن افتخارات را زنده میکنند. فروپاشی نظام اقتصادی و صنعتی ملتها و کشورها، گاهی از همین جا شروع میشود.
ریتم داستان تند است. قصه بهسرعت گفته میشود و جزئیات هم بهخوبی مطرح میشوند. از سوی دیگر کوتاهی رمان، همراه ریتم سریع زبان، قصه را به رمانی جالب و خواندنی تبدیل میکند که میشود در یک نشست خواند. فرازونشیب شخصیتها و قصههای آنها، ماجراهای عجیب از آدمهای عجیب، شخصیتهایی مانند تونی که اتفاقا بسیار هم خوب از آب در آمده، خواننده را با خود همراه میکند و زاویه دید «من راوی» کمک میکند تا یک رمان خوب را در آپارتمانی در پاریس، زندگی کنیم. ما اهل طنزیم. از بدبختیها و ناراحتیهایمان جوک و لطیفه میسازیم، که البته شاید بهخاطر هضم بهتر است.
پس میتوان گفت زبان طنزآمیز رمان نیز با هوشمندی خاصی انتخاب شده تا مرثیه یک انزوای غریبانه را لطیف و خندهدار کند. در یک کلام «من و اتاقهای زیرشیروانی» رمانی هوشمندانه و کاملا ایرانی و برای مخاطب ایرانی جذاب و خواندنی است. قصه دختری جوان که در پاریس دانشجو است و در آپارتمانی قدیمی مستأجر پیرمردی پرتغالی است و همخانهای ناخوانده اهل افغانستان دارد. رمان صدوچهلصفحهای «من و اتاقهای زیرشیروانی» نوشته طاهره علوی در نشر هیلا - گروه انتشاراتی ققنوس- منتشر شده است و نسخه ایتالیایی این رمان نیز سال آینده به بازار نشر جهانی عرضه خواهد شد.