«آسید کاظم» تا حکایتهای مهاجرت: به یاد محمود استاد محمد: اعتماد
1396/2/7
یک سال پیش محمود استادمحمد از نوادر یکه تئاتر ایران پس از تحمل بیماری سخت و جانکاه جان سپرد؛ نمایشنامهنویسی که در دوران تکاپو و اوج تئاتر ایران در اواخر دهه 40 و دهه 50 صدایی تازه بود، نمایشنامهنویسی که محمل درامش را در محلات پایینشهر تهران میگستراند و در دل آن همه فقر، مشقت و شقاوت هستی آدمهای حاشیه نشین شهر تهران نگاهی همراه و غمخوارانه با شخصیتهایی برخاسته از چنین محیطهایی دارد. نمایشنامهنویسی که در سوگ همین آدمها شعر سعدی تضمین میکند و پایان نمایشنامهاش را با این مصرع میبندد: گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده است.نمایشنامهنویسی که درام زندگیاش و فراز و نشیب حیات هنریاش کمتر از درامهای نمایشنامههایش نبود. پس از انقلاب اسلامی چند صباحی را در مهاجرت گذراند اما استادمحمد ریشههایش آنقدر در آسفالت خیابانهای تهران نفوذ کرده بود که در غربت دوام نیاورد و بازگشت. استادمحمد حکایت مهاجرتش را دستمایه نمایشنامههای متاخرش همچون «آخرین بازی» و «کافه مک ادم» کرد، اما محمود استادمحمد با همه حضور کمیابش در تئاتر سالهای اخیر آن تاثیر عهد شبابش را نداشت و در بیماری جانکاه جان سپرد و نمایشنامههای جوانیاش در صدر نمایشنامههای برتر فارسی به جای ماندند.حال در روزهایی که به سالگرد درگذشتش نزدیک میشویم (سوم مردادماه) نشر ققنوس نمایشنامههای محمود استادمحمد را مجددا منتشر کرده است؛ نمایشنامههایی همچون: «شب بیست و یکم»، «دیوان تئاترال» و «کافه مک ادم».تا فرصتی فراهم آید برای خواندن و شناختن نمایشنامهنویسی که دیگر میان ما نیست و یاد روزهایی سپری شده در تاریخ معاصر، هرچند وقتی به شمارگان کتاب نمایشنامهها نگاه میاندازیم، دلگیر میشویم؛ کتابهایی که شمارگانشان 440 است.خواه ناخواه این سوال به ذهن میآید؛ در روزگاری که تماشاگران تئاتر آنقدر پرشمارند، خوانندگان نمایشنامههایش حتی 500 نفر هم نیستند.