........................
سایت فرهنگی خبری الف
چهارشنبه 27 بهمن 1400
........................
نام این کتاب «منسیوس» است. مطالبِ کتاب سخنان و آموزههای کسی به همان نام است که نویسندۀ کتاب نیز هموست. منسیوس در میانههای قرن چهارم و سوم قبل از میلاد میزیست؛ یعنی حدوداً دویست سال پس از کنفوسیوس که پیرو مکتب او بود. در واقع، منسیوس بزرگترین و نامدارترین حکیم کنفوسیوسی پس از بنیانگذار آن مکتب است. این کتاب نیز تنها اثر به جا مانده از اوست. ارزش والا و اهمیت زیاد این کتاب کوچک دو علت دارد: محتوای غنیاش و وثاقت تاریخیاش. صاحبنظران بر هر دو مورد صحه گذاشتهاند. برای نمونه، هرلی گلسنر کریل، چینشناس و متخصص مکتب کنفوسیوس، در کتاب فوقالعاده خوبش، «تاریخ اندیشه در چین»، دربارۀ محتوای این اثر مینویسد: «این کتاب، بدون تردید، یکی از آثار بزرگ ادبیات جهان است. آریور آرمسترانگ ریچاردز که دربارۀ کتاب منسیوس تحقیقی کرده، مینویسد که برخی از مباحث این کتاب در اهمیت ذاتی و تاریخی خود با مباحث افلاطون پهلو میزنند.» از جهت اصالت نیز، این رساله جزو موثقترین متون کهن است و کارشناسان گفتهاند که یا کاملاً اصیل است یا نهایتاً مقدار کمی از آن منحول است. این درحالیست که بیشتر متون مربوط به آن روزگاران یا بخشهای زیادی از هر متن، جعلی هستند.
کتاب متشکل از چهارده باب است که موضوعات متنوعی را در خود جای دادهاند، از امور فردی گرفته تا مسائل ناظر به حکومت و رهبری جامعه و کشور. از جهت سبک و ساختار، مباحث به صورت حکایتهای کوتاه (مینیمال)، کلمات قصار، گفتگومحور و مبتنی بر پرسش و پاسخ هستند؛ و از جهت مضمون و محتوا پختگی و عمق مباحث سخت نظرگیر است؛ برای نمونه به باور منسیوس «مشکل مردم این است که مشتاق هدایت دیگراناند.» اضافه بر این، گزارشها و اطلاعات جالبی هم در لابهلای مطالب یافت میشود، چیزهایی همچون اشاره به اوضاع و احوال آن زمانه، اندیشههای رایج، فیلسوفان معاصر، مشکلات فراگیر مردم و جامعه. بدیهی است که وثاقت تاریخی این کتاب گزارشهای آن را نیز معتبر میسازد. البته برای درک و فهم بهتر این کتاب شناختن نویسندهاش بسیار مفید است.
منسیوس آنقدر مشهور بود که آوازهاش دیگر اندیشمندان معاصرش را تحتالشعاع قرار داد. گفتهاند که در روزگار او حدود صد مکتب فکری وجود داشت که او توانست بر همۀ آنها تفوق یابد. او شخصیتی پیچیده داشت که داوری در باب او را دشوار میسازد. چراکه هم محاسنی بزرگ داشت و هم معایبی برجسته. ولی در کل، فرزانهای جلیلالقدر، دارای عزت نفس بسیار، مغرور در برابر پادشاهان، ارجگزار علم و حکمت، شجاع و بیپروا و بدون چاپلوسی و مماشات بود، و با دیگران خوشبرخورد؛ زیرا «بخشش و نادیده گرفتن خطای دیگران و خود را جای آنها گذاشتن نزدیکترین طریق به نیکی است.» اهتمام او به فضیلت و دانش بود، بهعلاوۀ سنت که در واقع آمیزهای از آن دو است. همینهاست که برای پرورش شخصیت انسان ضرورت دارد: «همگان میدانند درختانی مانند جلا یا کاتالپا را چگونه باید پرورش بدهند، اما نمیدانند چگونه باید خویشتن را پرورش بدهند. یعنی آدمی درختان را بیشتر از خویشتن دوست دارد؟ باورش سخت است.» جالب اینکه توجهی حرفهای و کارشناسانه به اقتصاد، کشاورزی، ماهیگیری و دامداری داشت. برخی از طرحهای او فوقالعاده امروزیاند! به طور کلی، دغدغۀ اصلاح جامعه و بهبود معیشت مردم را داشت، بهحدی که داشتن هدفی جز آن را سخت مینکوهید: «کسانی که خروسخوان از خواب برمیخیزند و زندگی خویش را وقف انجام دادن اعمال نیک میکنند از پیروان فضیلتاند و آنان که خروسخوان از خواب برمیخیزند و زندگی خویش را تنها صرف کسب سود و منفعتی بیشتر میکنند از زمرۀ راهزاناند. تفاوت میان پیروان فضیلت با آنان که همچون راهزناناند تنها در یک چیز است: گروه نخست در جستجوی نیکیاند و گروه دیگر در جستجوی منفعتاند.»
عصر جهانی شدن فقط مصائب و مشکلات ندارد و مزایا و محاسن خاص خود را نیز ارزانی میکند؛ زیرا جهانی شدن فقط جهانی شدن تکنولوژی نیست، بلکه جهانی شدن فرهنگها هم هست. جهانی شدن فرهنگها باعث شده که دروازههای گنجینههای همۀ فرهنگها به روی همۀ مردم دنیا گشوده شود. آیا این شگفتانگیز نیست که، برای نمونه، در روزگاران گذشته فقط عدۀ قلیلی از چینیان به کتاب «منسیوس» دسترسی داشتند، اما حالا ما ایرانیان نیز میتوانیم بهراحتی آن را مطالعه کنیم و در آن بصیرتهایی بیابیم که گویی ما را مخاطب خاص خود میدانند؛ چیزی مثل این حکایت شگفتانگیز:
حاکم لو تصمیم گرفت له جانگ را به سِمَت مسئول رسیدگی به امور دولت منصوب کند. منسیوس وقتی این خبر را شنید، از خوشحالی خواب از چشمانش پرید.
گونگ سوان از او پرسید: «آیا له جانگ قوی است؟»
منسیوس گفت: «خیر.»
«آیا عاقل و دوراندیش است؟»
منسیوس گفت: «خیر.»
«فاضل است؟»
منسیوس گفت: «خیر.»
«پس چرا از خوشحالی شنیدن این خبر خواب از چشمانتان پریده بود؟»
«زیرا او مشتاق شنیدن سخنان نیکوست.»
«آیا تنها اشتیاق به شنیدن سخنان نیکو کافی است؟»
منسیوس گفت: «آری، علاقه به شنیدن سخنان نیکو برای رسیدگی به امور تمام عالم کافی است، چه برسد به لو. اگر فرد صاحبمنصبی مشتاق شنیدن سخنان نیکو باشد، از نصایح خوب مردمِ هزاران فرسخ دورتر هم بهرهمند میشود و چنانچه مشتاق شنیدن سخنان نیکو نباشد، میگوید آری، آری، من این را میدانستم. این لحن و حالتی که در آری آری گفتن او هست مردمان نیک را هزاران فرسخ از او دور میکند. پس وقتی نیکوکاران هزاران فرسخ دور بشوند، چاپلوسان نزدیک میآیند. آیا رسیدگی به امور مملکت با کمک چاپلوسان ممکن است؟»