ماهنامه 20 ساله هاشماره 15
شاید برای 20 سالههای امروز یادآوری خاطرات جنگ ویتنام میسر نباشد، ولی برای نوجوانان آن روزها یادآوری انعکاس خبر سقوط سایگون، در تیتر اول روزنامههای 32 سال پیش خالی از لطف نیست. جنگی که حوادث بیشمار و گوناگونی را رقم زد که آثار آن تا سالها بعد در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نمودار بود. این جنگ در داخل آمریکا مخالفان بسیاری داشت و خیلی از خانوادههای سربازان آمریکایی اعزام شده به ویتنام همراه با مردم صلحجو و متنفر از جنگ خارج از مرزهای آمریکا و دیگر کشورها، هر روز علیه آن تظاهرات زیادی انجام میدادند. ولی بهتر است قبل از ورود به عرصه لشکرکشی آمریکا به ویتنام، تاریخ مبارزات مردمان این کشور شرقی در مقابل قدرتهای استعمارگر را مرور کنیم، ویتنام جدای از تسلط دورهای و مقطعی چین، به مدت 900 سال کم و بیش مستقل بود. تسخیر این کشور توسط فرانسه در سال 1858 با اشغال توران که امروز به نام دانانگ خوانده میشود آغاز شد. این شهر در مرکز ویتنام واقع شده است. فرانسویها در سال 1883 ویتنامیها را وادار به امضای قراردادی کردند که به موجب آن فرانسه به تمام خاک این کشور مسلط شد.
جنگهای چریکی ویتنامیها از همین دوران آغاز شد، یورش شبانه چریکها به نیروهای اشغالگر که به طرز برقآسایی به اهدافشان حمله میکردند و ناگهان ناپدید میشدند. این حالت جنگی بعدها تبدیل به رویه جنگهای چریکی ویت کنگها شد که درباره آن توضیح خواهم داد. فرانسویها به گمان خود با سرکوب و حملات بیشتر سعی میکردند اوضاع را تحت کنترل خود درآورند. این اتفاقات ادامه داشت تا اینکه ناقوس شروع جنگ جهانی دوم به صدا درآمد، فرانسه از جمه کشورهایی بود که بیسر و صدا تسلیم هیتلر شد و آلمانها قدم به شهر پاریس گذاشتند. ژاپن که متحد آلمان هیتلری بود برای نفوذ و تسلط بر سرتاسر آسیا، به ویتنام حمله میکند و این فتح بابی میشود که فرانسویها به طور کامل از ویتنام خارج شوند، زمان رویداد این حوادث سال 1945 است یعنی سالی که جنگ جهانی دوم به پایان میرسد. "در اوت سال 1945، پس از بمباران اتمی دو شهر ژاپن توسط آمریکا، این کشور تسلیم شد. بر اساس مفاد پیمان صلح، دست ژاپن از تمامی سرزمینهایی که تسخیر کرده بود من جمله ویتنام، کوتاه شد." از اینجا به بعد ما شاهد ظهور رهبری جدید در این هنگامه و آشوب هستیم، فردی به نام "هوشی مین" که سازمانی قدرتمند را به نام ویت مین به وجود میآورد. ویت مین نام سازمان اتحاد استقلال ویتنام بود. هوشی مین میخواست ویتنام مستقل باشد.
اما فرانسویها با پایان جنگ دوم جهانی ادعای قدیمی خود را مبنی بر مستعمره بودن این کشور یعنی ویتنام مجدداً علنی کردند.
هوشی مین در همان سال استقلال ویتنام را اعلام کرد و این در حالی بود که سربازان فرانسوی در خاک ویتنام نیروهای خود را پیاده کرده بودند. درگیریها آغاز شد. حتماً نام نبرد "دین بین فو" را شنیدهاید. نبردی که نام ژنرال جیاپ را بر سر زبانها انداخت. شعار ویتنامیها این بود: "در تلاش برای کسب استقلال و وحدت سرزمین مادری تا آخرین قطره خونمان را نثار خواهیم کرد." نبرد معروف "دین بین فو" در 13 مارس 1945 آغاز شد. در این جنگ 50 هزار سرباز ویت مین به ده هزار فرانسوی مستقر در پایگاههای مستحکمشان حمله بردند. فرانسویهای مستأصل از رئیس جمهور وقت آمریکا ـ "دووایت آیزنهاور" تقاضای کمک کردند. اما او تمایلی به کمک نداشت، تا اینکه نیروهای فرانسه پس از چند هفته مقاومت در قلعه "دین بین فو" ، در هفتم ماه مه همان سال تسلیم شدند. پس از این نبرد فرانسه به طرز خفتباری بطور کلی از خاک ویتنام خارج شد. هوشی مین نخستین پیروزیاش را جشن گرفت، اما فرجامی نامعلوم در انتظار او و دیگر رهبران ویتنام بود چرا که او گمان میکرد میتواند یکپارچگی تمام و کمال ویتنام متحد را به همه جهانیان اعلام کند، اما بزودی مانع جدیدی بر سر راه خود دید. بسیاری از مردم ویتنام جنوبی در زمان اشغال فرانسه، از حکومت فرانسویها سود برده و توانسته بودند استقلال قابل ملاحظهای به دست آورند.
کتاب جنگ ویتنام با روایتی دلنشین و جذاب از اینجا به بعد موضوعاتی را که به عنوان عمده موانع پیش روی اتحاد ویتنام وجود دارد، شرح میدهد. چرا که مردم جنوب تمایلات ضد کمونیستی شدیدی داشتند و هیچ تمایلی به پذیرش حکومت هوشی مین و همکاران کمونیستش نداشتند. به زودی شعله اختلافهای بسیاری میان شمالیها و جنوبیها زبانه میکشد و بیم آن میرود که این مجادلهها به درگیری نظامی بیانجامد.
شاید برای خیلی از نوجوانان امروزی جالب باشد که بدانند ریشههای آغاز دخالت نظامی آمریکا از همین اختلاف شمال و جنوب شروع شد چرا که آمریکا با توجه به سیاستهای ضد کمونیستیاش و برای جلوگیری از شیوع و گسترش کمونیسم در آسیا تصمیم میگیرد از رهبر جنوبیها که فردی به نام "نگو دین دیم" بود، حمایت کند. از یک طرف اصرار و تلاش هوشی مین برای یکپارچگی و متحد ساختن ویتنام و از سوی دیگر دخالتهای آمریکا در حمایت از جنوب با اعزام مستشاران نظامیاش برای کمک و همکاری با ارتش نوپای جنوب، ناقوس جنگ را بار دیگر در این منطقه به صدا درآورد. "رئیس جمهور وقت آمریکا لیندون جانسون در فوریه 1965 از پس تصمیمی بزرگ، نیروهای رزمی آمریکا را به ویتنام جنوبی گسیل میکند. آنچه در قالب درگیری داخلی ویتنامیها آغاز شده بود. میرفت که به جنگی آمریکایی بدل شود. "
آمریکاییها از مارس 1965 وارد ویتنام شدند و خیلی زودتر از آنچه تصور میکردند با آتش بیامان ویت کنگها روبرو شدند ویت کنگها چریکهایی بودند که شیوه حمله و دفاع خاص خود را داشتند. مانند شبح در جنگلهای ویتنام مخفی میشدند و به رنگ سبز جنگل در میآمدند و چنان در این کار از خود مهارت نشان میدادند که سربازان آمریکایی حتی در طول یک سال اول جنگ هیچ گاه آنها را به چشم ندیدند. قوانین و شرایط و اوضاع سازمانی ویت کنگها بخش مهمی از کتاب است که خواننده را با رویدادهای رقت بار آن زمان آشنا میکند. همچنان که آتش جنگ هر روز و هر ماه شعلهور میشود، مخالفتها با این جنگ نافرجام در اقصی نقاط جهان بالا میگیرد. همزمان با شروع انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، ریچارد نیکسون نامزد جمهوری آمریکا پیروز میدان رقابت با دموکراتها میشود و قول میدهد که آمریکا را از منجلاب ویتنام خارج کند. اما هیچ گاه او نمیخواست کمونیستها را پیروز میدان جنگ ببیند.
در پایان بد نیست خاطرات ژنرال نورمن شوارتسکف فرمانده یکی از گردانهای آمریکا را در آن زمان مرور کنیم. او مینویسد: "ما رهبری حرفهای نداشتیم و سربازها میدانستند که در کشورمان چه میگذرد (اعتراضات ضد جنگ)، از آنها نامنویسی میشد آنها را به جنگی میفرستادند که مردم آمریکا هیچ حمایتی از آن نمیکردند. من آنها را مقصر نمیدانم. اگر من یک سرباز ثبت نام شده بودم و میدانستم که دیگران در کشورم قسر در میروند و من نه، گمان نکنم که من هم مبارز چندان خوبی از آب در میآمدم."
کتاب جنگ ویتنام را انتشارات ققنوس در 144 صفحه و با قیمت 2500 تومان راهی بازار نشر کرده است. کتاب علاوه بر عکسهای جالبی که دارد منابع متنوعتری برای آگاهی خوانندگان و دانشجویان علاقهمند به رشته تاریخ معاصر جهان، معرفی کرده که حائز اهمیت است.