خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ بدون شک بخشی قابل توجهی از خاطرات دوران کودکی ما با کتابهای جذاب و فراموشنشدنی ژول ورن (1828-1905) گره خورده است؛ کتابهایی همچون «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»، «دور دنیا در 80 روز» و... که بدون شک، فراتر از رمان و داستاناند. اما چرا؟ چه جادویی در آثار این نویسنده فرانسوی وجود دارد که با گذشت بیش از یک قرن، همچنان برای مخاطبان نسل جدید، خواندنی و جذاباند؟
فرزانه مهری، یکی از مترجمان آثار ژول ورن است که در سالهای اخیر و به دعوت نشر ققنوس، چهار کتاب از این نویسنده را ترجمه کرده است. او در توضیح ویژگی این آثار و راز ماندگاریشان میگوید: «ژول ورن با کمک هتزل (ناشر آثار ژول ورن) بابی را باز میکنند که کتابهای آموزشی را در اختیار عموم مردم قرار دهند. این آثار تنها متعلق به کودکان نبود و به همه مردم اختصاص داشت.» و اینکه: «آنها نمیخواستند فقط آثار تفریحی خلق کنند؛ بلکه سعی داشتند با کتابهایی که منتشر میشود، فرهنگ عموم مردم را گسترش دهند.»
این گفتوگو را که به بهانه سالروز تولد ژول ورن انجام شده است، در ادامه بخوانید:
درمیان آثار متعددی که با ترجمه شما منتشر شده، نام چهار اثر از ژول ورن، نویسنده مشهور فرانسوی دیده میشود: «پانصد میلیون ثروت بانو بیگم»، «دور دنیا در هشتاد روز»، «سفر به مرکز زمین» و «میشل استروگف». با توجه به تجربهای که در کار ترجمه دارید، ابتدا کمی درباره ویژگی آثار این نویسنده و تجربههای خاصی که در ترجمه آثارش داشتید، توضیح دهید.
یکی از ویژگیهای مهم آثار ژول ورن عامهفهم بودن آنهاست. آثار او بسیار جذاب است و از همان ابتدا بسیار پرفروش بودند. یعنی علاوه بر آنکه ژول ورن را جزء پیشگامان نویسندگان علمی تخیلی میدانند، او را از پیشگامان کتابهای فرهنگ عامه نیز میدانند.
اگر در آثار ژول ورن مطالعه و کنکاش کنید، میبینید که اغلب نویسندگان از آثار او تاثیر گرفتهاند؛ چه نویسندهها و فیلمسازانی که در ژانر علمی تخیلی کار کردند و چه نویسندگان کتابهای مصور که اواسط قرن بیستم در آمریکا بسیار باب شد و بر اساس آنها فیلمهایی ساختند مانند «سوپر من»، «بت من» و تمام شخصیتهای تخیلی که قدرتهای فوقالعاده دارند. اغلب نویسندگان این آثار تحتتاثیر آثار ژول ورن بودند. در واقع همه اینها کسانی بودند که در کودکی آثار ژول ورن را خواندند. بسیاری از آنها نیز اذعان دارند که وامدار ژول ورن هستند.
به همهفهم بودن آثار ژول ورن اشاره کردید. در دورههای مختلف مخاطبان در گروههای سنی مختلف اعم از کودک، نوجوان و بزرگسال به راحتی با آثار این نویسنده ارتباط برقرار کرده و میکنند. تحلیل شما در این باره چیست؟
او علاوه بر اینکه یکسری داستان نوشته که مفرح و جذاب بودند و ماجراهای شگفتانگیزی در خود داشتند و میتوانستند برای کودکان ایجاد هیجان و جذابیت کنند، بُعد آموزشی هم داشتهاند که این مساله بسیار حائز اهمیت است. یعنی در حقیقت ژول ورن با کمک هتزل (ناشر آثار ژول ورن) بابی را باز میکنند که کتابهای آموزشی را در اختیار عموم مردم قرار دهند. این آثار تنها متعلق به کودکان نبود و به همه مردم اختصاص داشت. به این معنا که اطلاعات جغرافیایی، اطلاعات زیستشناسی و حتی مباحثی در رابطه با علوم زمینشناسی و فیزیک و... را به زبان ساده و طی یکسری داستان در اختیار مردم میگذاشتند. بنابراین هدف ناشر در حقیقت ارتقای فرهنگ مردم بوده است. به عبارت دیگر، نمیخواستند فقط آثار تفریحی خلق کنند؛ بلکه سعی داشتند با کتابهایی که منتشر میشود، فرهنگ عموم مردم را گسترش دهند. به همین خاطر کتابهای ژول ورن بسیار مهم هستند. با بررسی این مساله میبینید که در نیمه دوم قرن نوزدهم، ژول ورن و ناشر او چه کار عظیمی انجام دادند و میشود آن را الگویی برای کارهای دیگر در نظر گرفت. بیشک این مساله کابردهای بسیاری میتواند داشته باشد و مثمر ثمر واقع شود.
یکی دیگر از ویژگی آثار ژول ورن آیندهنگر بودنشان است؛ به طوری که خیلی از ماجراها و فضاهایی که در زمان نگارش، در داستانها ساخته و پرداخته شده، بعدها در دنیای واقعی به وجود آمده است. تا جاییکه گاهی اوقات شاید اینگونه به نظر بیاید که آثار ژول ورن، در پیشرفتهای علمی هم سهم داشته و او، یکی از طراحان آینده و پیشرفت بشریت بوده است. این خصیصه را چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما خلاقیتهای ذهنی او به عنوان یک نویسنده از کجا سرچشمه میگرفت؟
ژول ورن بسیار مطالعه میکرد؛ یعنی فقط تخیل نمیکرد. نصف روز مینوشت و نصف دیگر روز در حال مطالعه بود. او یا در کتابخانه به مطالعه میپرداخت یا مشغول خواندن نشریات علمی بود. جالب است بدانید که ژول ورن، مشترک بیشتر نشریات علمی و جغرافیایی آن دوران بوده است. او یکجورهایی مثل یک کارگر کار میکرد، تمام این مطالب را میخواند، مطلب تهیه میکرد و مسلما وقتی یکنفر تمام این مطالب علمیِ روز را مطالعه کند و در ضمن، یک نویسنده خلاق هم باشد، طبیعی است که یک قدم پا جلوتر بگذارد و ببیند مسائل علمی یا سوژههایی که درباره آنها مینویسند، در آینده چگونه هستند. در حقیقت او با مطالعه این علوم همانطور که ناشرش خواسته بود، سعی میکرد تا کتابهای علمی و داستانی تهیه کند؛ اما چون خلاق بوده، سعی میکرد حدس بزند؛ به این معنا که قرار است چه اتفاقهایی رخ دهد. در نتیجه تخیلاتش روی هوا نیست و بر پایه علوم آن دوران بوده است.
چه شد که آثار ژول ورن را برای ترجمه انتخاب کردهاید؟
از انتشارات ققنوس با من تماس گرفته شد و گفتند که شما مایل هستید تا آثار ژول ورن را ترجمه کنید. من از آنجایی که از کودکی آثار این نویسنده را خوانده و فیلمهایش را دیده بودم، پذیرفتم. بالاخره همه ما با آثار ژول ورن خاطره داریم؛ به همین خاطر ترجمه این آثار برای من جالب بود و پذیرفتم، و همانطور که شما اشاره کردید، تا به حال نیز چهار کتاب از وی ترجمه کردهام.
شما کدامیک از کتابهای ژول ورن را بیشتر دوست دارید؟
همه کتابهای او بسیار جالب است؛ اما من شخصیت فیلئاس فوگ در «دور دنیا در 80 روز» را بسیار دوست دارم.
اقتباسهای سینمایی و انیمیشنهای بسیاری از آثار ژول ورن انجام شده است. به نظر شما یک اثر ادبی چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا بتوان اثر سینمایی از آن اقتباس کرد؟
فکر میکنم اثر داستانی باید جذابیتهایی داشته باشد، به این معنا که در کل داستان اتفاقهایی رخ دهد که از لحاظ سینمایی جنبههای قابل توجهی داشته باشد. داستانهای ژول ورن نیز این خصیصه را دارند. برخی از فیلمسازان فیلمهای علمی تخیلی تحتتاثیر کارهای ژول ورن بودند و از کودکی آثار او را مطالعه میکردند.
در دهه گذشته، نویسندگان بسیاری در ایران سعی کردند که در ژانرهای علمی تخیلی، وحشت و فانتزی بنویسند. به نظر شما آثار تالیفی که امروز در این حوزه در بازار کتاب وجود دارد، چقدر از آثار ترجمهای الگو میگیرد؟ و آینده آثار ادبی ژانری ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
تعدادی از آثار تالیفی منتشر شده در این ژانر را خواندهام که به نظرم جالب بودند. ما هنوز در ابتدای این راه قرار داریم. مسلما نویسندههای ما تحتتاثیر الگوهای غربیِ ترجمه شده هستند و این مساله اجتنابناپذیر است؛ اما چراکه نه؟ چرا در این راه قدم برنداریم تا یک سبک ایرانیزه شده خودمان را خلق کنیم؟ این داستانها همیشه جذاب بوده و هستند و فکر میکنم بهمرور مخاطبان خود را پیدا میکنند.