گروه انتشاراتی ققنوس | پر ی فراموشی درکنار دن آرام:مدیا کاشیگر و فؤاد نظیری از کتاب‌های خواندنی می‌گویند: فرهنگ آشتی
 

پر ی فراموشی درکنار دن آرام:مدیا کاشیگر و فؤاد نظیری از کتاب‌های خواندنی می‌گویند: فرهنگ آشتی

کتاب و کتابخوانی و بحران مخاطب، یکی از بحث‌های تکراری محافل ادبی در طول سال‌های گذشته بوده‌است. بسیاری معتقدند در شرایط کنونی، کتاب‌های خوب به جامعه معرفی نمی‌شود و همین مسئله به ادامه بحران مخاطب دامن زده است. به همین دلیل، مثل پنجشنبه‌های گذشته در این صفحه، کتاب‌های خواندنی را از زبان چهره‌های نام آشنا معرفی می‌کنیم. امروز مدیا کاشیگر و فؤاد نظیری که هر دو از مترجمان صاحب نام هستند، از خواندنی‌هایشان می‌گویند.البته کاشیگر فقط رمان « پری فراموشی» را پیشنهاد داد، اما پیشنهاد خود را در قالب یک یادداشت ، برای ما مکتوب کرد

 
مدیا کاشیگر:
بلایی که پری فراموشی بر سرم آورد
از جمله‌ بدبیاری‌های زندگی آدمی مانند این کم‌ترین، یکی هم این است که اخلاقاً محکومم راجع به کتاب‌هایی سکوت کنم – حتا در محفل‌های خصوصی – که از خواندن‌شان لذت وافر برده‌ام فقط به این دلیل ساده که شرایط عینی ورود به جایزه‌‌ای را دارند که دبیری آن‌را برعهده دارم. چرا؟ چون اگرچه به‌یقین می‌دانم هیچ‌کدام از داوران جایزه تحت تأثیر حرف‌هایم قرار نمی‌گیرند، اما اگر زد و کتاب محبوبم برنده‌ جایزه شد، همین اظهار نظرم – چه خصوصی و چه عمومی – با هزاران شائبه‌ای که پدید خواهد آورد، طعم پیروزی را در کام نویسنده‌ آن کتاب تلخ خواهد کرد.اما سه بار بخت از این نظر با من یار بوده: بار اول، در سال 1385، وقتی جایزه یلدا تعطیل شده بود و هنوز حرفی از جایزه‌ روزی روزگاری نبود و مجموعه ‌داستان چوب‌خط از محسن فرجی درآمد. بار دوم و سوم، همین امسال وقتی مجموعه‌داستان کافه پری دریایی از میترا الیاتی و رمان پری فراموشی از فرشته احمدی درآمد که اولی، داور مستعفی و دومی، داور فعال جایزه‌ روزی روزگاری است و مقررات جایزه، ورود کار دبیر، اعضای دبیرخانه و داوران را تا فعال‌اند و تا سه سال پس از استعفای‌شان منع می‌کند.بنابراین توانستم راجع به هر سه کتاب که دوست‌شان داشتم حرف بزنم و چون حرف‌های مفصلم راجع به رمان فرشته احمدی هنوز منتشر نشده از این فرصت استفاده می‌کنم تا در حدِ یک توصیه برای خواندن، درباره‌ پری فراموشی بنویسم.پری فراموشی، رمانی است روان‌شناختی و برخلاف دیگر رمان‌های ایرانی از این نوع که تاکنون خوانده‌ام، هرچند روایت به اول شخص مفرد است اما نه به آشفتگی نثر دچار است و نه به آشفتگی اندیشه: رمانی است راحت که به زبانی راحت نوشته شده و به‌رغم پیچیدگی بی‌پایان آدم‌ها و شخصیت‌هایش، به‌راحتی هم خوانده می‌شود که این موفقیت را فرشته احمدی در درجه‌ نخست مدیون دو قدرت است: قدرت بدل‌کردن پیش پا افتاده‌ترین اتفاق‌های زندگی به رویداد داستانی و قدرت داستان‌پردازی پر‌تعلیق با همین ماجراهای به‌ظاهر پیش پا افتاده.گذشته از این، پری فراموشی دومین رمان ایرانی است که من خوانده‌ام – بحث شعر و داستان کوتاه فرق دارد – که در آن، راوی زن، سوژه است – یعنی نفس درک‌کننده – و نه ابژه – یعنی نفس درک‌شونده (اولین رمان از این دست، چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم زویا پیرزاد بود) و آنچه در حدیث نفس این منِ درک‌کننده جالب است اینکه اسم خودش را در هیچ‌کجا نمی‌گوید و وقتی رمان را می‌بندم، در می‌مانم که خب، این زنی که این‌همه دنیا برای گفتن داشت و می‌تواند هریک از زنان طبقه‌ متوسط باشد که بر سر کار، در مراجعاتم به اداره‌ها و شرکت‌ها و پزشکان و در محفل‌های عمومی و در مهمانی‌های خصوصی می‌بینم، حتی می‌تواند زن خودم باشد، اسم این زن چه بود؟ البته در جایی از رمان، کلیدی برای رسیدن به این اسم هست که آنان که هم به داستان‌های پلیسی علاقه‌مندند و هم به تاریخ نقاشی، می‌توانند با همین کلید به اسم او برسند – انگار نویسنده به‌عمد خواسته باشد یک‌بار دیگر هم به خواننده‌اش بگوید که بله، شناخت زن به آن سادگی‌ها که تو فکر می‌کنی نیست.در نشستی که برای رونمایی پری فراموشی در نخستین کتاب‌فروشی لواسان برگزار شد، محمدعلی سپانلو گفت که رمان خوب، رمانی است که منِ خواننده هرقدر هم خوابم بیاید به خودم بگویم تا آخر این فصل را هم می‌خوانم و بعد می‌خوابم و وقتی به آخر فصل رسیدم، کرمم بگیرد دو صفحه از فصل بعد را هم بخوانم و وقتی رمان تمام شد ناگهان متوجه شوم صبح شده است و من شب را اصلاً نخوابیده‌ام.و این دقیقاً بلایی بود که پری فراموشی بر سرم آورد.
فؤاد نظیری: 
کتاب‌های قانون ثانی، دن آرام و...
من برخلاف خیلی‌ها که خواندن یک کتاب را شروع می‌کنند و تا پایان ادامه می‌دهند و بعد کتاب دیگری در دست می‌گیرند، عادت کرده‌ام چند کتاب را به موازات هم در یک برهه از زمان بخوانم. در حال حاضر مشغول مطالعه دو- سه کتاب هستم که اولین آنها «کتاب‌هایی از عهد عتیق» (کتاب‌های قانون ثانی) است که پیروز سیار ترجمه کرده‌است؛ ترجمه‌ای درخشان که مثل خود کتاب بی‌نظیر است. این مجموعه مکمل کتاب مقدس است و هر فصلش مانند یک رمان کوتاه یا داستان بلند است.
در حال خواندن دو رمان دیگر هم هستم که فضا و حال و هوایشان با هم متفاوت است: «دن آرام» شولوخف ترجمه شاملو که به خاطر کاربرد عامیانه زبان، مطالعه‌اش را شروع کردم. یک بار از شاملو پرسیدم با اینکه ترجمه «دن آرام» به آذین منتشر شده بود ضرورت اینکه دوباره آن را ترجمه کردید چیست که شاملو گفت:«درترجمه به آذین لحن گفتارها و گویش‌های عامیانه نیامده و من همین نکته را میدانی گرفتم تا هر چه قر دارم در 
آن بریزم!»
و همین دلیل باعث شد با اینکه «دن آرام» را قبلاً خوانده بودم دوباره خوانی کنم. «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» نوشته مارسل پروست نیز کتاب دیگری است که در حال خواندنش هستم. البته یک مجموعه داستان هم از یک نویسنده زن فرانسوی به نام آنا گاوالدا خواندم با عنوان «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» که بسیار کتاب لذت بخشی بود.کتاب‌های دیگری که اخیراً خواندم مجموعه نمایش‌نامه‌هایی کم‌حجم است که در زمانی کوتاه خوانده می‌شود. «سه شب با مادوکس» نوشته ماتئی ویسنی یک با ترجمه تینوش نظم‌جو یکی از همان کارهاست. نظم‌جواین کتاب را خیلی خوب ترجمه کرده‌است. مثل اینکه از نزدیک با نویسنده هم آشناست و اجازه انتشار آن در ایران را گرفته‌ که توسط نشر «نی» چاپ شده‌است.
به هر حال کتاب‌هایی که ذکر کردم، آثاری است که اخیراً خواندم اما در اینجا می‌خواهم اظهار تأسفی کنم از اینکه بسیاری از مترجمان ما حتی مترجمان پیشکسوت، افتخار می‌دانند که چیزی را به زبان فارسی نمی‌خوانند. در صورتی که نخواندن و مطالعه نکردن باعث می‌شود ما در زبان ارتقاء پیدا نکنیم. اگر می‌خواهیم تأثیرگذار باشیم، حتما باید مطالعه کنیم.باز هم از شاملو یاد می‌کنم که می‌گفت به‌ازای یک صفحه نوشتن باید حداقل 100 صفحه متن خوب را با دقت و وسواس خواند.
ما نمی‌توانیم مدعی شویم که می‌خواهیم باعث رشد فرهنگی شویم بدون اینکه کارهای جدید و قدیم را خوانده باشیم. اگر غیر از این باشد و قشر فرهنگی کتاب نخواند، بحران روی می‌دهد و ما که از بحران حرف می‌زنیم و منتقد آن هستیم، آب به آسیاب بحران می‌ریزیم.
مگر شاعر و نویسنده مهمی مثل شاملو کتاب نمی‌خواند؟ او همه چیز را می‌خواند و تمام جریان‌ها را زیر نظر داشت و درباره آنها اظهار نظر می‌کرد. به نظرم حرف او درباره نوشتن راه‌گشاست، باید به روز بود و کنکاش کرد. همیشه مسئله و مشکل ما سانسور و ممیزی و گرانی نیست؛ آنکه علاقه‌مند است هر طوری که شده، کتاب را پیدا می‌کند و می‌خواند.
روزنامه فرهنگ آشتی
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه