ایران سال – شماره 5
نام کتاب: هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی (مروری بر آرای گادامر در گستره هرمنوتیک)
جوئل واینسهایمر/ترجمه مسعود علیا/انتشارات ققنوس
نام «هانس گئورگ گادامر» با مبحث هرمنوتیک بخصوص هرمنوتیک فلسفی، پیوند خورده است. دریافتها و نگرشهای این فیلسوف آلمانی در مورد نظریه ادبی در کتاب هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی شرح داده شده است. هدف این کتاب، به طور کلی این است که به بررسی مساعدتهای هرمنوتیک فلسفی به نظریه ادبی و تاویل بپردازد و دامنه این مساعدتها را گسترش دهد. به همین منظور، مطالبی راهگشا برای علاقهمندان به مباحث هرمنوتیک در این کتاب فراهم شده است. بازخوانی بخشی از فصل اول کتاب با عنوان «هرمنوتیک مدرن؛ مروری مقدماتی» آشکار میکند که کار گادامر در گستره هرمنوتیک نه حرف اول است، نه آخر، بلکه در میانه مکالمهای قرار دارد که همچنان در جریان است.
هرمنوتیک یعنی نظریه و عمل تأویل. حوزه عمل هرمنوتیک تا جایی که معنا و لزوم فهم آن در کار است امتداد دارد. هرمنوتیک روش خاصی از تأویل یا مجموعهای منسجم از نظریهها را تعیین نمیکند تا بتوان آن را به شکلی منظومهوار شرح داد. در روزگار ما، همانند دوران پیشین، هرمنوتیک تنها به هیات سنتی تاریخی وجود دارد. بدین قرار، هرمنوتیک را فقط از طریق مروری تاریخی بر پیدایی و شکوفایی آن میتوان درک کرد. خاستگاه هرمنوتیک به صورت لغتشناسی، تفسیر و شرح در تاویل تمثیلی آثار هومر-که از قرن ششم پیش از میلاد آغاز شد-و در شرح و تفسیرهای خاخامی بر تورات است. معمولاً آغاز هرمنوتیک مسیحی را که هم از سنت هومری و هم از سنت یهودی تاثیر پذیرفته است، از زمان فیلون یهودی تعیین میکنند که، در قرن اول میلادی تأویل کتاب مقدس را روشمند کرد، به شیوهای که نه تنها بر اریگن و آگوستین و بسیاری از متفکران پیش از عصر دینپیرایی، بلکه بر دیلتای وبتی که دیرزمانی بعد قدم به کره خاکی نهادند نیز تأثیر گذاشت. سلسله مراتب چهار لایه معانی همان اوایل در قرن پنجم میلادی جلوهگر شد و تأویلهای نوع شناسانه، اخلاقی و تمثیلی که این سلسله مراتب آنها را مطرح کرد هنوز هم در کلیساهای این روزگار به کار میرود. بنابراین، هرمنوتیک با تأویل نصوص معتبر و شرعی-از جمله حماسههای هومر- آغاز شد و حتی در روزگار ما به کلی این هدف را که انگیزهساز جمیع تأویلهای مربوط به کتاب مقدس است، از نظر دور نداشته: اینکه نه تنها واقعیت بلکه حقیقت را نیز آشکار کند. با این حال، امروزه این طور تصور میشود که قلمرو هرمنوتیک از محدوده الهیات و فلسفه بسی فراتر است و جامعهشناسی، زیباییشناسی، تاریخنگاری، حقوق و به طور کلی علوم انسانی را نیز شامل میشود و با توجه به اینکه فلسفه مابعد تحصیلی رفته رفته به نقش فهم هرمنوتیکی در علوم طبیعی نیز اذعان کرده است، دلیل خوبی داریم که ادعای گادامر مبنی بر جهانشمول بودن گستره هرمنوتیک را به جد بگیریم. این گسترش دامنه هرمنوتیک، از حالت نوعی مساعدت تفسیری موضعی و فرعی به نحوهای از فهم که بسیار اساسی است و جنبهای جهانشمول دارد، متضمن چیزی بیش از گسترش کمی است. یک دگرگونی کیفی کم و بیش آشکار، هرچند مورد انتظار، در اواخر قرن هجدهم روی داد، زمانی که دیگر ممکن نبود همسانی شیوههای تأویل متون کلاسیک و شیوههای تأویل کتاب مقدس، مسلم فرض شود. فریدریش شلایرماخر در رئوس مطالب درسگفتارهای سال 1819 به نوشت: «هرمنوتیک در مقام صناعت فهم به طور کلی هنوز وجود ندارد، بلکه آنچه هست تنها هرمنوتیکهای متنوع تخصصی است.» بدین قرار، لزوم نظریهای جامع آشکار شده بود، نظریهای که نه تنها تأویل آثار کلاسیک و کتاب مقدس بلکه در واقع تمامی کنشهای تأویلی را، صرف نظر از موضوع آنها، متحد و یکپارچه سازد. از آنجا که شلایر ماخر اولین کسی بود که به اصول و مبادی فهم، به عنوان چیزی بیش از مساعدتی برای [رفع] دشواریهای خاص، توجه کرد، او را پدر هرمنوتیک مدرن به شمار میآورند.
کتاب هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی شامل یک پیشگفتار و 6 فصل با عناوین زیر است:
1- هرمنوتیک مدرن؛ مروری مقدماتی 2-وجه فلسفی هرمنوتیک فلسفی چیست؟ 3-کانت و زیباییشناسی تاریخ 4- استعاره به مثابه استعاره فهم 5-واژه نشانه نیست 6-مساله آثار کلاسیک