گروه انتشاراتی ققنوس | نیم نگاهی به کتاب «دریاروندگان جزیره آبی تر»
 

نیم نگاهی به کتاب «دریاروندگان جزیره آبی تر»

روزنامه کرمان امروز
مجموعهای از داستانهای عباس معروفی در کتابی با نام «دریاروندگان جزیره آبیتر» توسط انتشارات ققنوس در 359 صفحه منتشر شده است. 
کشش مطالعه برای داستانهای کوتاه بیش از رمان است در داستانهای عباس معروفی غمی پنهان وجود دارد که به خواننده منتقل میشود و میماند. بدون اینکه خواننده بداند از کجای داستان غمگین شده است. 
زنها در داستانهای عباس معروفی رانده شده و مظلوم و ستمدیده هستند. آنکه قربانی شده است، غمی جداگانه دارد و آنکه در حال قربانی شدن است، غمی دیگر دارد.
در داستان «آب دریاها» با زنی روبرو می شویم که روزگاری در تهران خریدار داشته است. رقیب مهوش و پریوش بوده است و خیلیها برایش پول خرج میکردند. اما سرمایه زن در زمان کوتاهی خلاصه میشود و جامعه خیلی زود بیرحمانه او را فراموش میکند. 
قهرمان کتاب «آب دریا» روزگاری این را میفهمد که میدان 24 اسفند تهران تغییر نام داده و میدان انقلاب شده است و حالا تنها راه گذر کردن در خاکستر گذشته است. او مرتب سیگار میکشد و برای پاسبانی که مسؤول نظم موجود است از گذشته حرف میزند. 
عشقی که این همه از آن تعریف میکنند برای این زنان سراب است. وقتی همه عاشق یک زن باشند و یا خود را عاشق بنامند، انتخاب یک عشق راستین سخت است! 
در داستان «بر باد داده» با قربانی دیگری روبرو هستیم که شاعر است و کسی حاضر نیست شعرهایش را بشنود. 
او هم در گذشته زندگی میکند و حالا یکی خواب است و دیگران مثل لاشه گوشت وسط اتوبوس آویزان هستند (ص 184) 
در داستان «عطر یاس» باز هم با یک قربانی دیگری از نوع دیگر آشنا میشویم. معلم موسیقی که دخترش بیمار است و همه چیز را فدا میکند اما عزیزانش در غربت قربانی شدهاند. 
در داستان «اکسیژن» با زن بینوایی روبرو میشویم که برای نجات فرزندش فداکاری میکند در حالی که خود نیاز به هوا دارد که خفه نشود. 
زن و مرد در داستانهای معروفی بار سنگین تنهایی و غم را بر دوش میکشند و در روزگاری که پول معیار سنجش ارزشهاست، با یک آدامس میتوان با زنی رابطه برقرار کرد.
و در آخرین نسل برتر مردی که مربی است و به برکت بازی دیگران و هواداری دوستداران ورزش میتواند خوشگذرانی کند، میگوید، اگر میخواستم زنهایی را که عاشق آنها میشدم بگیرم، حالا هزار زن داشتم (ص 216) و در داستان «مویه» مو بر تن آدم راست میشود. زخم استبداد را حس میکند و میوه حکومتهای استبدادی را میچشد. 
جسد یک اعدامی سیاسی را میآورند و حالا حکومت از خاکسپاری و تدفین او هم وحشت دارد. 
یاد دکتر شریعتی بخیر که گفته است شهید کسی است که مردهاش بیش از زنده ارزش دارد و در داستان «مویه» این جسد مهندس جوانی است که تیرباران شده است ولی هنوز خطرناک است! 
این هفته که به هفته کتابخوانی مزین است، آیا میتوان داستانهای عباس معروفی را خواند و اندیشه کرد. داستانهای عباس معروفی زندگی ماست که تکرار میشود. 

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه