میان انسان و اندوه چه رابطهای است؟ چه اتفاقی انسان را به سمت نیستی و پاک کردن خود از ذهن و حافظۀ اطرافیانش سوق میدهد؟ چرا و چگونه انسان در بستر زیستی خود تن به نیستی تدریجی میدهد؟
نیستیِ آرام رمانی است دربارۀ حزن، چیزی که با عشق میآید و چشمانداز را مهآلود میکند و با عشق میرود است. جستجویی طولانی است برای یافتن آرام که مدتی است به طرزی مرموز گم شده. چرا رابطۀ او با پدر سیاستمدارش اینقدر پیچیده بود؟ چرا پدرش میخواست او را وجهالمصالحۀ یک رابطۀ سیاسی قرار دهد؟ آنچه آرام در یکی از دیدارهای پدرش و از داخل اتاقکی به زبان روسی شنید چه بود که او را به سمت انتحار شخصیتش سوق داد؟
نیستیِ آرام داستانی است دربارۀ این که چگونه میشود انسانی را، که همۀ عکسهایش را، پیش از گم شدنش، از بین برده پیدا کرد؟ شاید باید شک کرد که همچو انسانی اصلاً وجود داشته. این رمان ماجرایی است غریب، پر از حدس و گمان، پر از آسیب و صدمه و پر از دیدارهای شبانه.