گروه انتشاراتی ققنوس | نگاهی به «در باب شهریار»: پندهای ماکیاولی را گوش کن!: اعتماد
 

نگاهی به «در باب شهریار»: پندهای ماکیاولی را گوش کن!: اعتماد

روزنامه اعتماد

نیکولو ماکیاولی (1527-1469) کتاب «شهریار» را در سال 1513 نوشت. زمانی که از کار اخراج و به مزرعه خانوادگی خود در خارج از فلورانس تبعید شده بود. کتابی که به معنایی تولد علم سیاست مدرن تلقی می شود. او در این کتاب بدون تعارف های معمول موضوع این علم یعنی چگونگی کسب، حفظ و گسترش قدرت سیاسی را توصیف می کند، تا جایی که برخی معتقدند همچنان که فروید سپهر ناخودآگاه را کشف کرده است، ماکیاولی قلمروی واقعی قدرت را مساحی کرده و ویژگی ها و جغرافیای آن را ترسیم کرده است. البته این تمجیدها سال ها بعد و هنگامی صورت گرفت که برخی عالمان سیاست به جد در کار او نظر کردند، وگرنه آنچه از نام ماکیاولی و شهریارش در ذهن عوام متبادر می شود، دوز و کلک، دروغگویی و سیاست بازی به معنای منفی و عامیانه آن است. 
از ابداعات اساسی ماکیاولی در این کتاب تمایز گذاشتن میان دو حوزه اخلاق و سیاست بود. کاری که سیاستمداران از آغاز تاریخ بشریت به خوبی به آن واقف بودند، اما از سر تعارف یا پنهان کاری هیچ گاه به آن اذعان نمی کردند و به سخن کلی تر و درست تر از سر اغراض «سیاسی» همواره آن را پنهان می کردند. سیاستمدارانی که با بیانیه های اخلاق گرایانه و پر از تعارف خود همواره می کوشیدند نحوه عمل خود را پنهان کنند و خود را مدافع منافع عمومی نشان دهند. جالب آنکه همه مردم نیز به این ترفند غیراخلاقی ایشان آگاه بودند، اما هیچ یک نه جرات بیان آن را داشتند و نه صلاح می دانستند این کار را بکنند. 
از این حیث اثر ماکیاولی شبیه کودکی است که در داستان هانس کریستین اندرسن، عریانی پادشاه را جسورانه و بدون ملاحظات معهود بیان می دارد. از زمان نگارش کتاب ماکیاولی تا به امروز حدود 500 سال گذشته است. تحلیل ماکیاولی از روش انسان ها در کسب و حفظ قدرت نخستین تحلیل مبتنی بر «سیاست معطوف به منافع» بوده و از زمان انتشار تاکنون مورد بحث های فراوانی قرار گرفته است. شاید به این دلیل که چهره های مساله سازی در تاریخ از او حمایت کرده اند: فردریک کبیر، بیسمارک و هیتلر و به ویژه ناپلئون که در اکثر اوقات به یاد ایده های او بود. عده یی نیز بسیاری از افکار و اعمال چهره های بدنامی چون استالین و مائوتسه دونگ را در کتاب ماکیاولی جسته اند. 
البته خود ماکیاولی شهریار را نگاشت تا کشورش که در بلبشوی قدرت ها به سر می برد، نجات یابد. او که به مدت 15 سال شخصیت متنفذی در روابط بین الملل زمان خودش در ایتالیا محسوب می شد، این کتاب را تقدیم به جولیانو مدیچی که قرار بود حاکم فلورانس شود، کرد، اما بعد از مرگ او، اهداییه را تغییر داد و کتاب را به لورنزو مدیچی تقدیم کرد. کتابی که به قول فرانسیس بیکن به ما آنچه را باید بکنیم، نمی گوید، بلکه آنچه هستیم و انجام می دهیم را نشان مان می دهد. 
غیر از سیاستمداران مدیران نیز می توانند از رهنمودهای ماکیاولی بهره ببرند. تیم فیلیپس اخیرا کتاب شهریار ماکیاولی را متناسب با جهان کسب و کار امروز به کار بسته و تفسیر کرده است. این تفسیر جذاب و جالب توجه از شهریار به تازگی توسط نشر ققنوس با عنوان «تفسیر 52 ایده طلایی از نیکولو ماکیاولی در باب شهریار» توسط مریم تقدیسی ترجمه و به همت نشر ققنوس منتشر شده است. نویسنده در هر فصل ابتدا یکی از ایده های اساسی کتاب ماکیاولی را طرح کرده و در ادامه آن را شرح می دهد و در نهایت نیز توصیه یی به خواننده ارائه می کند. 
برای مثال ایده دوم کتاب می گوید: واقع بین باشید. این ایده با این گزاره جک ولچ روشن تر می شود که «با واقعیت همان طور که هست، روبه رو شوید، نه آن طور که بوده یا شما می خواهید باشد». ماکیاولی در شهریار می گوید: «بزرگ ترین دارایی من دانشی است که از طریق تجربه یی طولانی آن را به دست آورده ام و به وسیله آن می توانم انسان های بزرگ را هدایت کنم». او واقعا چنین تجربه یی داشت: 15 سال سر و کله زدن با حاکمان مختلف، پاپ ها و اشراف در مقام دیپلمات فلورانسی. شهرت او این بود که در هرکاری موفق است. 
ماکیاولی در مقایسه با خانواده های حاکم بر ایتالیا شخصیتی درستکار و شریف بود. او مانند پاپ الکساندر ششم شخصا مجالس عیاشی بر پا نمی کرد، یا مانند لئوی دهم، پاپی از خاندان مدیچی، با یک فیل سفید به نام هانو دور تا دور رم فخر نمی فروخت. او همه چیز را می نوشت: فریبکاری ها، دروغ ها، شقاوت ها و همچنین شجاعت ها و بزرگی ها و یکی از چیزهایی که می دید این بود که برای شهریار بودن و حفظ موقعیت باید هم کارهای الهام بخش انجام بدهی و هم کارهای زشت. او می گوید نشانه واقعی رهبری، توانایی چنین تصمیم گیری هایی است. سخنان ماکیاولی در هر دورانی طنین انداز است. جان کنت گالبرایتف، اقتصاددان بزرگ می نویسد: «سیاست هنر ممکنات نیست بلکه انتخابی است میان امور فاجعه بار و امور ناخوشایند.» 
از دیگر ایده های طلایی که در کتاب می خوانید می توان به اینها اشاره کرد: «اگر از قدرت تان استفاده نکنید، آن را از دست می دهید»، «کلاه بزرگی برای خود بخرید»، «از ضعفای اطراف تان حمایت کنید»، «اگر می خواهید کاری درست انجام شود خودتان آن را انجام دهید»، «برای به دست آوردن قدرت، آن را با دیگران قسمت کنید» و «بهتر است به جای آنکه دوست تان داشته باشند از شما بترسند!» 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه