گروه انتشاراتی ققنوس | نویسنده باید از زندگی مردم الهام بگیرد: گفتگو با «نادر و حید» به بهانه چاپ «خوابهای گمشده»؛ روزنامه قدس
 

نویسنده باید از زندگی مردم الهام بگیرد: گفتگو با «نادر و حید» به بهانه چاپ «خوابهای گمشده»؛ روزنامه قدس

شاید تا به حال کتابهای «نادر وحید» را نخوانده باشید، اما احتمالاً فیلمهای «قتل آن لاین»، «آتش سرد» و «سایه ای در تاریکی» را دیده اید. فیلمنامه این فیلمها را آقای وحید نوشته! تا وقتی «نادر وحید» دومین رمانش یعنی «خوابهای گمشده» را منتشر نکرده بود، فکر نمی کردیم این قدر مصمم به داستان نویسی باشد، اما وقتی مجموعه داستان به هم پیوسته «خوابهای گمشده» را بعد از رمان «جهانفرمای کوچک» منتشر کرد و بعد، خبرهای نوشتن سومین رمانش به نام «بی بی گل» به گوش ما رسید، فهمیدیم از این به بعد باید واقعاً او را آقای نویسنده، صدا کنیم! 

*** 
«نادر و حید» متولد 1342 شهر یزد است و دانش آموخته ادبیات نمایشی از دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران و غیر از فیلمنامه نویسی و نویسندگی داستان، دستیار کارگردان بعضی سریالها و تله فیلم ها هم بوده است.اگر دوست دارید بیشتر او را بشناسید و اطلاعاتی راجع به اثرش؛ «خوابهای گمشده» پیدا کنید، گفتگوی ما را با او بخوانید. 
*** 
* آقای وحید، «خوابهای گمشده» یک مجموعه داستان به هم پیوسته است. حتماً این سؤال برای مخاطبان داستان شما پیش خواهد آمد که چرا این قالب را برای محتوای داستانتان برگزیده اید؟ 
** به سه دلیل خواستم این اثر به صورت یک مجموعه داستان به هم پیوسته منتشر شود؛ اول اینکه موضوع داستان و بخصوص بخش پایانی آن که قرار بود مخاطب را غافلگیر کند، این فرم را می طلبید.دومین دلیل به خاطر مقطع زمانی چهل ساله ای است که این قالب و این شیوه روایت می توانست مقاطع حساس زندگی قهرمان اصلی داستان را دربربگیرد و جذابیت و نو بودن فرم، دلیل سوم انتخاب این فرم داستانی بود. 
* فکر می کنید مخاطب می تواند با این فرم داستانی ارتباط برقرار کند؟ 
** شاید در نگاه اول وقتی داستانها به صورت مجزا خوانده شوند، مخاطب با آنها سخت ارتباط برقرار کند، اما به مرور، وقتی مخاطب با داستانها همراه می شود، احساس خوشایندی از کشف اینکه داستانها، قرار است چه حسی را القا کنند، خواهد داشت. مجزا بودن داستانها یکی از ویژگی های مثبت این اثر است چون مخاطب می تواند هر داستان را در یک نشست بخواند اما اگر داستانها به توالی و در یک نشست خوانده شود، مخاطب متوجه سیر منطقی این داستانها که نشان دادن ابعاد مختلف شخصیت اصلی داستان است، خواهد شد. 
* داستانهای مجموعه «خوابهای گمشده» در یک فضای ایرانی اتفاق می افتد؛ حضور شخصیتهای مثل «خان جون» و نشان دادن گوشه هایی از زندگی یک شخصیت، یک زندگی سنتی و ایرانی را برای مخاطب تداعی می کند. این مؤلفه ها را در داستان، آگاهانه به کار گرفته اید؟ 
** من فضای سنتی را آگاهانه در داستانم استفاده کردم. دوست داشتم مخاطب با یک فضای بومی از گذشته تا امروز همراه شود و برای همین، سعی شده در داستان به جزییاتی توجه شود که کاملاً فضا و بافت سنتی را به مخاطب نشان دهد. 
* فکر می کنید حضور این مؤلفه ها، چقدر برای داستانی که توسط نویسنده ایرانی نوشته می شود، ضرورت دارد؟ 
** اعتقاد من بر این است که اگر نویسنده ای در جستجوی ارتباط با مخاطب است، باید از زندگی مردم الهام بگیرد و این الهام را به بهترین شکل، به مخاطب منتقل کند و فضایی که برای مخاطب ملموس است و آن را تجربه کرده، به او نشان دهد. اگر نویسنده به این توفیق برسد. اثر، مخاطب خودش را خواهد داشت، چون خواننده می تواند با فضا و شخصیتهای داستان همذات پنداری کند. 
* فکر می کنید، چه تعداد از نویسندگان توانسته اند در آثارشان به این فضای ایرانی نزدیک شوند؟ 
** بعضی از نویسندگان، به سمت نوشتن آثار ایرانی و حضور این مؤلفه ها در داستانشان رفته اند که این مسأله می تواند اتفاق خوشایندی در حوزه داستان باشد اما این نوع نوشتن، هنوز جنبه عام پیدا نکرده است. 
* چرا؟ 
** شاید چون پروسه نوشتن و شناخت مخاطب، با تجربه دست می آید و بعضی از دوستان نویسنده، هنوز تجربه لازم در این زمینه را ندارند تا بتوانند فضای داستانشان را برای مخاطب باور پذیرکنند، برای همین، به دنبال خلق فضاهایی هستند که، جذابیت ظاهری اثر را از هویت اصلی آن پررنگتر می کند. 
* آقای وحید، فرم برای شما مهم تر است یا محتوا؟ چون شما در اثرتان با فرم بازی کرده اید. چیزهایی نظیر استفاده از چند راوی و درهم شکستن توالی زمان... 
** من این دو را از هم تفکیک نمی کنم، هر کدام در خدمت دیگری است. محتوا، فضا و حال و هوای کلی داستان و بخصوص عنصر غافلگیر کنندگی که در آخر داستان به کار رفته، دست به دست هم داده اند تا این فرم را برایشان درنظر بگیریم. هر محتوایی، فرمی خاص را می طلبد که نویسنده باید ارتباط این دو را کشف کند. برای این موضوع نمی توان قاعده و قانون خاصی در نظر گرفت. 
* استفاده از راویهای متعدد در یک اثر، امکانی به نویسنده می دهد که داستان را از چند زاویه بررسی می کند، اما امکان برقراری ارتباط سریع با داستان را هم از مخاطب می گیرد. بین این دو مسأله کدام برای شما مهمتر بوده است؟ 
** شاید در وهله اول این طور به نظر بیاید که مخاطب با تک تک داستانها و راویان متعدد آن نتواند به راحتی ارتباط برقرار کند اما وقتی این داستانها پشت سرهم و در یک نشست خوانده شود و مخاطب درگیر آنها بشود، به این نتیجه می رسد که این داستانها سپر زندگی شخصیت داستان را از زوایای مختلف، پیش روی مخاطب، می گذارند. اگر این داستانها به شکل کلاسیک نوشته می شد شاید این جذابیت به وجود نمی آمد. تغییر راویها به مخاطب کمک می کند ابعاد مختلف شخصیت اصلی داستان را بشناسد. مثلاً راوی در یکی از داستانها، گربه است. با انتخاب این راوی خواستم دو بازی در کتابم انجام دهم. اول اینکه این داستان با غافلگیر کردن مخاطب تمام می شود چون مخاطب در انتهای داستان متوجه راوی بودن گربه می شود. دوم اینکه روان پریش بودن شخصیت داستان از زبان گربه روایت می شود که این مسأله می تواند دریچه ای باشد به شناخت شخصیت داستان. 
* اگر «خوابهای گمشده» را یک داستان بلند درنظر بگیریم، حضور بعضی داستانها در کتاب الزامی ندارند. شما در نوشتن این اثر، به داستان کوتاه توجه کرده اید یا یک اثر به هم پیوسته؟ 
** نه این مسأله را قبول ندارم !همه این داستانها، شخصیت اصلی را از زوایای مختلف روایت کرده اند، بنابراین هر کدام از این داستانها دریچه هایی است به سوی افکار این شخصیت تا مخاطب متوجه شود که حق با اوست یا با اطرافیانش. اگر هر کدام از این داستانها حذف شود یک دریچه مسدود شده است. 
* شما هم فیلمنامه می نویسید و هم داستان. فکر می کنید چه تعداد از فیلمنامه نویسان ما داستان می خوانند؟ 
** به خاطر وقت گیر بودن پروسه نگارش فیلمنامه، شاید بعضی از این دوستان کمتر فرصت مطالعه داستان داشته باشند! 
* شاید به همین دلیل است که در حال حاضر سینمای ما از ضعف فیلمنامه می رنجد؟! 
** نه این گفته را قبول ندارم !چون فیلمنامه تا وقتی به مرحله تولید فیلم می رسد، دستخوش تغییرات زیادی می شود. آن قدر که گاهی این تغییرات برای فیلمنامه نویس هم غافلگیر کننده است! 
* به همین دلیل بیشتر نویسندگان تمایل نشان نمی دهند که داستانهایشان تبدیل به فیلم شود؟ 
** البته این ارتباط دو سویه است. همان طور که نویسندگان، تمایل ندارند آثارشان تبدیل به فیلم شود. کارگردانان هم چندان تمایل ندارند به سمت آثار داستانی بروند و از آنها اقتباس کنند. چون می دانند تغییراتی که در پروسه فیلمنامه نویسی در اثر رخ می دهد، مطلوب نویسنده داستان نیست، مگر اینکه خودشان در پروسه تولید، حضور داشته باشند، البته به تازگی شاهد تبدیل آثار داستانی به فیلم هستیم و کارگردانان سعی کرده اند از آثار داستانی اقتباس کنند. مثلاً بسیاری از داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی مورد اقتباس قرار گرفته اند که در بعضی پروژه ها خود آقای کرمانی، فیلمنامه نویس بوده است و فیلمهایی که از این آثار ساخته شده، فیلمهایی بسیار موفق بوده است. 
* پس منابع داستانی لازم برای تولید فیلم، وجود دارد؟ 
** قطعاً وجود دارد، چون به هر حال این اتفاق افتاده است. اما موقعی که این آثار بخواهد تبدیل به فیلمنامه شود مسیرهایی را طی می کند که مطلوب نویسنده نیست چون چیزی از اصل داستان باقی نمی ماند و داستان از موضوع اصلی خود خارج می شود.  
   
روزنامه قدس
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه