گروه انتشاراتی ققنوس | نقد وبلاگ ایران کندو بر مجموعه داستان های مانولیتو
 

نقد وبلاگ ایران کندو بر مجموعه داستان های مانولیتو

لی لی فرهاد پور :
 باید بگویم که نوشتن زندگینامه به شجاعت زیادی نیاز دارد. هر بار که جلد جدیدی از دایرةالمعارف بزرگ زندگی من در می‌آید از خجالت جرات نمی‌کنم به کوچه بروم. چون همه در جریان خصوصی‌ترین اخبار خصوصی ما هستند. فقط من خجالت نمی‌کشم. مادرم هم خجالت می کشد به خرید برود و مارتین ماهی‌فروش به او بگوید:  خدای من، کاتالبنا، این قدر پس‌گردنی به او نزنید، آخرش ، در مدسه ،‌نمی‌توانند چیزی یادش بدهند.
خانمی از موقعیت استفاده می‌کند و می‌گوید: درست است. من اگر قرار باشد پسرم را بزنم، در کونش می‌زنم، آن هم با جوراب. برای این که نمی‌خواهم اذیتش کنم. چون فکر می‌کنم بعدا خودم هم اذیت می‌شوم. 
در بارهای سر جاده‌ها پیشخدمت‌ها از پدرم می‌پرسند:  راستی مانولو، چقدر دیگر از قسط کامیونت مانده است؟
لویئزا (همسایه) هم دوست ندارد همه بدانند بارنابه (شوهرش) به گاز ول دادن تمایل شدیدی دارد و کلاه گیس سرش می‌گذارد... 
اما پدر بزرگم ککش هم نمی‌گزد که تمام رازهایش برملا شود:  چه فرقی به حال من می‌کند که همه بدانند که تمام دندان‌هایم مصنوعی است، که مشکل پروستات دارم، که مثل یک خرس خروپف می‌کنم و ... من نمونه کامل یک پیرمرد بی عیب و نقص هستم ...
 
جونور هم راضی است. هر چند که اصلا خوشش نیامد که در جلد دوم اسم واقعی اش فاش شد. او دلش می‌خواست که همچنان نمونه یک بچه چهار ساله با رازی پنهان باقی بماند.
با همین بخش از یکی از کتاب‌های مجموعه مونولیتو می‌توان فهمید با چه شخصیتی روبه رو هستیم. مونولیتو پسری است هشت سال و نیمه که اظهار نظر می‌کند، تو حرف بزرگترها می‌پرد، اعتراض می‌کند، تحلیل می‌کند، تصمیم می‌گیرد و حتی به خودش اجازه می‌دهد گاهی از پدر یا مادر یا برادر کوچکترش (جونور) متنفر باشد کاری که بچه‌های ایرانی اصلا اجازه ندارد. چنین شخصیتی در کتاب قصه‌های مجاز از نظر خانواده‌های سنتی اصلا وجود ندارد. در کتاب‌های مجاز! بچه‌ها یا خوبند یا بد. بچه بد هم آخر و عاقبتش معلوم است. مادر همیشه خوب و مهربان است و پدر همیشه درست می‌گوید. اما در کتاب‌های مونولیتو بر همه اینها خط بطلان کشیده می‌شود. کتاب‌های مونولیتو ماجراهای واقعی هستند. آن قدر واقعی که یادمان می‌رود مونولیتو یک پسر بچه اسپانیولی است. آن قدر واقعی که ثابت می‌کند فرقی نمی‌کند کجایی باشیم آدم هستیم و آدم‌ها خطا پذیر هستند حتی اگر بچه باشند. حتی اگر مادر یا پدر باشند و یا برادری چهارساله با یک پستانک.
ماجراهای مونولیتو کتابی نیست که به بچه شاگرد اول با معدل 20 جایزه داده شود. چون به او یاد می‌دهد که به جای درس‌خوان بودن، باهوش باشد. و اگر باهوش باشد می‌داند که این درس‌و مشق های هر روزی دردی از سواد او درمان نمی‌کند و باید سواد را خارج از مدرسه یاد گرفت. 
مجموعه مونولیتو توانسته است دغدغه انسان معاصر را در این مجموعه بیان کند. وقتی مانولیتو از حقوق بازنشستگی پدرش و یا از علاقه‌‏اش به تیم فوتبال مورد علاقه‌‏اش حرف می‌‏زند، فضا را برای ما باورپذیر و جهانی می‌‏کند . 
فرزانه مهری مترجم مجموعه ماجراهای مونولیتو از پس ترجمه این کتاب‌ها به خوبی برآمده است و چنان روان و ایرانی ترجمه کرده که هیچ مشکلی با کتاب پیدا نخواهید کرد. فرزانه مهری معتقد است : « شخصیت مانولیتو برای هر یک از ما باورپذیر است، مانولیتو در واقع می تواند کودکی هر یک از ما باشد ». 
فرزانه مهری اولین بار از طریق اینترنت و انتشارات گالیمار با این مجموعه آشنا شد. او می‌گوید: « از جذابیت‌‏های این مجموعه می توان به شخصیت اصلی مانولیتو یک نوجوان اروپایی اشاره کرد که به شدت برای نوجوانان قابل لمس است .»
وی با اشاره به زبان کودکانه اثر که موجب جذابیت بیشتر این مجموعه شده است، ادامه می‌دهد: شخصیت مانولیتو برای هر یک از ما باورپذیر است. مانولیتو در واقع می تواند کودکی هر یک از ما باشد . 
مانولیتو اولین بار در رادیو خلق شد. این مجموعه در سال 1987 برای نخستین بار در رادیو اسپانیا اجرا و مورد استقبال مردم قرار گرفت، پس از آن نویسنده آن تصمیم گرفت این داستان‌‏ها را به صورت مجموعه منتشر کند، البته از این مجموعه فیلمی نیز تهیه شده است که نویسنده فیلمنامه آن نیز الویرا لیندو است .
 
الویرا لیندو در شهر کادیکس اسپانیا در سال 1962 بدنیا آمده است و از 12 سالگی در مادرید ساکن شده است. از راه نویسندگی زندگی‌اش را می گذراند و موازی با آن کار گویندگی برای رادیو و تلویزیون می کند. فیلمنامه و نمایشنامه هم می‌نویسد.
 
او می‌گوید: مانولیتو یک بیوگرافی عجیب از خودم است. البته وضع مالی پدر و مادر من از خانواده مانولیتو بهتر بوده است. من پسر نیستم و فرزند اول خانواده هم نیستم. هرگز هم عینک به چشم نزده‌ام. با این حال در میان افرادی که می‌شناسم، کسی که از همه بیشتر به مانولیتو شبیه است، خودم هستم. 
مجموعه ماجراهای مونولیتو فقط یک مجموعه برای بچه ‌ها نیست. از نظر ساختار ادبی بی نقص است و در عین ساده بودن از مدرن‌ترین ساختارها به حساب می‌آید. روایت اول شخص، ایرونیک بودن در موقعیت و در کلام، تعلیق‌های بسیار لطیف و مهمتر از همه آن که کودک درون همه آدم‌ها را وادار به گوش دادن به روایت‌های خود می‌کند.
نویسنده مانولیتو  برای نویسنده‌های مبتدی توصیه ای شنیدنی دارد: « نوشتن، خواندن و زندگی کردن، بهترین داست‌هایی که خوانده‌آم درباره زندگی روزمره آدم‌ها بوده است. گاهی اوقات، در خیابان، قسمتی از یک گفت‌وگو را می‌شنوم که به نظرم می‌اید می تواند اغازگر یک رمان بزرگ باشد. در این لحظات، دلم می‌خواست می توانستم نامرئی شوم و بنشینم و داستان را تا آخر گوش کنم. خواننده همان آدم نامرئی است که می‌نشیند و داستان زندگی دیگران را گوش می‌کند. بهترین توصیه‌ای که می توانم به یک نویسنده مبتدی بکنم این است که با چشمان باز زندگی کند . در این صورت همیشه داستان‌های زیادی در ذهن خواهد داشت. تنها چیزی که احتیاج دارد، تمایل و علاقه به تعریف کردن آن هاست.  »
وقتی ماجراهای مونولیتو را می‌خوانی بی اختیار این فکر به ذهن می‌رسد که چگونه می توان هری پاتر را از دست بچه ها گرفت و این مونولیتو را به دست آنها داد. مثل آرزو کردن سقوط هالیوود می‌ماند. باید یک راهی باشد که دیوار قلعه مانند مدارس را فتح کرد و کتاب‌هایی از این دست را به دست بچه‌ها رساند. 
ماجراهای مانولیتو را نشر آفرینگان با همکاری نشر ققنوس چاپ کرده است. از این مجموعه تا کنون 7 کتاب به چاپ رسیده است.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه