منبع: وبلاگ علیالله سلیمی
شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷
ادبيات، تاريخ و جغرافيا بده بستان هاي زيادي با هم دارند كه حاصل آن را در برخي آثار مكتوب مي توان ديد. نويسندگان زيادي با اتكا به وقايع تاريخي مرتبط با جغرافياي خاص زمينه هاي آثار داستاني خود را فراهم كرده و قصه مورد نظر خود را پي ريزي و خلق مي كنند. همچنين در برخي آثار تاريخي، از نمونه هاي برجسته آثار ادبي به عنوان شاهد بهره مي برند. البته نويسندگاني كه براي خلق آثار ادبي به تاريخ و موقعيت هاي جغرافيايي مراجعه مي كنند، معمولا دو گروه هستند؛ گروه اول كساني كه در اغلب آثار خود علاقه مند به تحقيق و پژوهش در رويدادهاي تاريخي و جغرافياي خاص هستند و گروه دوم، كساني كه به يك برهه تاريخي يا جغرافياي خاص تعلق خاطر دارند و مي خواهند مقطع زماني يا جغرافياي خاصي را با مكتوب كردن در آثار ادبي ماندگار كنند. شايد براي همين است كه ردپاي زادگاه نويسندگان در آثارشان معمولا ديده مي شود. اغلب داستان نويسان با توجه به تجربه زيستي و شناختي كه از محل تولد و زندگي خود دارند، در آثارتان به وقايع تاريخي آن ناحيه پرداخته و با قصه پردازي، سعي در ماندگاري آن واقعه در جغرافياي مورد نظر دارند. در اين خصوص، رمان «فوران» نوشته قباد آذر آيين نمونه موفقي است كه اخيرا منتشر شده است. اين اثر داستاني درباره سرگذشت مردماني است كه با كشف اولين چاه نفت در مسجدسليمان زندگي شان وارد مرحله تازه اي مي شود. آنها كه اغلب بختياري و مسجدسليماني هستند به اميد زندگي بهتر، وارد حلقه هاي كارگري در شركت نفت مي شوند. كمپاني خارجي بهره بردار از چاه نفت در اين منطقه با كمترين خدمات رفاهي، بيشترين بهره كشي از كارگران را دنبال مي كند و در اين ميان، شرايط رفاهي كارگران روز به روز بدتر مي شود. ماجراهاي اصلي رمان فوران حول محور زندگي نسل هاي متعددي از دو خانواده؛ «بختيار البرزي» و «غريب كهزادي» به روايت بختيار در حال مرگ است كه آخرين روزهاي زندگي خود در بيمارستان شركت نفت مي گذراند. در اين اثر، سرگذشت هاي خانوادگي با تاريخ شهر محل سكونت، مسجدسليمان پيوند خورده و شخصيت هاي داستاني به منزله نمايندگان نسل خود در يك برهه تاريخي معرفي شده اند. نويسنده نگاه انتقادي به حضور كمپاني هاي خارجي و شركت نفت در منطقه نفت خير مسجدسليمان دارد و معتقد است كشف و بهره برداري از چاه نفت در اين منطقه به همان ميزان كه براي كمپاني هاي خارجي و شركت نفت سود داشته براي مردمان و كارگران اين ناحيه بدبختي و فلاكت به همراه داشته است. رمان فوران در ابتدا و انتها، يك راوي دارد كه مانند يك نقال هنر پرده خواني درباره كليت موضوع اثر توضيح مي دهد. بخش هاي مياني داستان در دو بخش تنظيم شده كه بخش اول در شصت و هشت فصل يا روايت از منظر شخصيت بختيار به عنوان راوي ماجراها بيان مي شود. بخش دوم در هفت فصل يا روايت با محوريت شخصيت هاي شاخص قصه در غياب بختيار روايت مي شود. زاويه نگاه نويسنده در دو بخش اصلي داستان به هم نزديك است اما تفاوت هايي هم دارد. در بخش اول، شخصيت در حال مرگ بختيار، ماجراهاي جداگانه اما به هم پيوسته از زندگي افراد خانواده هاي خود و غريب كهزادي را روايت مي كند. در ابتداي اغلب فصل هاي اين بخش، در پاراگراف اول به زمان حال در بيمارستان و حضور شخصيت پرستار احمدي اشاره مي شود كه مخاطب بختيار است و به نوعي بهانه روايت محسوب مي شود. بختيار از پرستار احمدي خواسته به روايت هاي او درباره سرگذشت افراد خانواده اش و نيز خانواده غريب كهزادي گوش بدهد و پرستار احمدي هم قبول كرده است. در اين بخش، سرگذشت تك تك اعضاي خانواده هاي بختيار البرزي و غريب كهزادي به نوبت روايت مي شود. برخي در يك روايت و برخي در چند روايت به هم پيوسته و در مجموع با هارموني خاصي كه همه اين روايت ها را به هم مرتبط مي كند. به نظر مي رسد حذف پارگراف هاي ابتداي هر يك از فصل ها و همچنين شخصيت پرستار احمدي به قصه اصلي لطمه نمي زند اما نويسنده ترجيح داده اين گونه به جهان داستاني خود نظم دهد. شاهد اين ادعا، روايت هاي بخش دوم است كه بدون حضور و مداخله شخصيت هاي بختيار و پرستار احمدي روايت مي شود و چيزي از جذابيت هاي رمان كم نمي شود. نثر و زبان رمان فوران همسو با گويش ساكنان محلي است و در واژه نامه پايان رمان درباره تعدادي از واژه ها نامتعارف براي خوانندگان توضيح داده شده است.
چاپ اول (1397) كتاب«فوران» نوشته قباد آذر آيين در 288 صفحه با شمارگان 770نسخه و قيمت 25000 تومان از سوي انتشارات هيلا در تهران چاپ و منتشر شده است.