گروه انتشاراتی ققنوس | نقد اعتماد ملی بر تجدد آمرانه
 

نقد اعتماد ملی بر تجدد آمرانه

روزنامه اعتماد ملی  

 پس از 60 سال از سقوط رضاشاه و مرگ او هنوز پیرامون رضاشاه و آنچه که در دوران او گذشته است جذاب و خواندنی می‌نماید. ناشران از حیث میل و علا‌قه خوانندگان نسبت به دوره رضاشاه می‌توانند هنوز به آسانی و با کمترین ریسکی چنین کتاب‌هایی را منتشر کنند. تجدد آمرانه از این حیث کتاب قابل تاملی است. چه آنکه نویسندگانی در آن سوی ایران دست به نشستی زده‌اند و پیرامون این دوره سخن گفته‌اند و می‌توانند امیدوار باشند که در این سوی آب مشتاقانی هستند که این نوع آثار را با اشتیاق می‌خوانند

شاید اهمیت عمده این کتاب این است که پاره‌ای از مقالا‌ت پیرامون تجدد در ترکیه و ایران است و این پدیده را در مقایسه با هم بررسی کرده‌اند. بستر و اهمیتی که این مقایسه‌ها دارد دست‌کم این حقیقت را بر ما آشکار می‌سازد که جامعه ایرانی از چه جهت نتوانسته خود را هم‌سنگ ترکیه به پیش برد و به توسعه‌یافتگی دست یازد. حکومت مطلقه فردی که کم از حکومت استبدادی ندارد در فرآیند این جاماندگی تاریخی کم تاثیر نبوده است. نویسنده کتاب می‌گوید <در این گذار تدریجی نخست خودکامگی و سپس حکومت استبدادی است که تفاوت اصلی بین تحولا‌ت در دو کشور را می‌توان یافت. شکی نمی‌توان داشت که آتاتورک دیکتاتور بود. او پس از 1928 میلا‌دی رفته‌رفته از سیاست‌های روزمره فاصله گرفت و در عوض هم خود را صرف <عملیات بزرگ مدرن‌سازی> کرد، اما با نصب و عزل اعضای مجلس و هیات وزیران به میل خودش (و گاهی بدون اطلا‌ع نخست‌وزیر) تسلط خود را تا حد زیادی حفظ کرد. از 1926 میلا‌دی به بعد، با ظهور نخستین مجسمه‌های آتاتورک در ترکیه، کیش پرستش شخصیت در پیرامون او پدیدار شد و تا حد مبالغه‌آمیزی رشد کرد با وجود این، آتاتورک نهادهای سیاسی - مجلس ملی، حزب را به اندازه کافی به خودشان واگذاشت تا بتوانند هویت استوار خود را شکل بدهند. این امر به رژیمش اجازه داد تا آن حد نهادینه شود که پس از مرگ او بتواند بدون دشواری‌های اساسی به بقایش ادامه دهد. درست برعکس عملکرد آتاتورک در ترکیه، این رشد حکومت استبدادی بود که به تدریج رضاشاه را از پایگاه اجتماعی شهری اولیه‌اش دور کرد. او که شیفته جنبه‌های فنی مدرن سازی شده بود، هیچ جایی برای برخورداری جامعه یا حامیان خودش از کاربست خردورزی و استدلال انتقادی و فردگرایی باقی نگذاشت.>
اما کاربست تجدد آمرانه در ترکیه و ایران پس از جنگ جهانی اول از ناکامی‌ تلا‌ش‌های اولیه برای ترویج مدرن‌سازی در دو کشور همسایه، چه از پایین و چه از بالا‌، ناشی می‌شد. هرچه بود، تلا‌ش‌های اصلا‌ح‌طلبان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این کشورها را از جدایی‌طلبی اقلیت‌ها یا از اشغال قدرت‌های اروپایی ایمن نساخته بود. پسرفتی که جنبش مشروطه ایران 19055111) در سال‌های پیش از آغاز جنگ جهانی اول متحمل شده بود، فروپاشی سیاسی و اشغال بخشی از ایران در طول این جنگ؛ از دست رفتن تکان‌دهنده ایالت‌های اروپایی امپراتوری عثمانی در جنگ بالکان و از پی آن شکست آن کشور در جنگ؛ خطر فروپاشی قریب‌الوقوع پس از جنگ: همه اینها برای طبقه متوسط و روشنفکران در این کشورها گزینه دیگری باقی نمی‌گذاشت جز جست‌وجوی یک مرد مقتدر، کسی که، به عنوان کارگزار ملت، یک حکومت متمرکز مقتدر (هرچند نه لزوما استبدادی) بنا نهد که قادر باشد مشکلا‌ت فزاینده عقب‌ماندگی کشور را حل کند و در عین حال از یکپارچکی و استقلا‌ل آن محافظت نماید.
تاسیس حزب ایران شاید مهم‌ترین اقدامی ‌باشد که قرار بود منویات این عملیات را تامین کند اگرچه نه با عمق و بصیرت آتاتورک و نه با قدمت و تاریخی که در ترکیه وجود داشت بلکه یک حزب خلق‌الساعه و با انگیزه پشتیبانی سیاسی از مجموع اقدامات اصلا‌ح‌طلبانه رضاشاه. دیپلمات‌ها و حتی روزنامه‌های غربی هم عقیده بودند که شکل‌گیری ایران نو و مترقی به معنای پذیرش روش‌های‌ مدرن حزبی اقتدارطلبانه در ایران است. این ناظران بر پایه مقالا‌ت روزنامه‌های ایران و اظهارات علنی رهبر حزب، تیمورتاش وزیر دربار، همچنین - در خصوص سفارت بریتانیا - مذاکرات خصوصی او با گاد فری ‌هاوراد، وزیر امور شرقی، ایران نو را حزبی فاشیستی توصیف می‌کردند. ایران نو دو هدف را دنبال می‌کرد: نخست، ایجاد یک حزب نیرومند طرفدار شاه به قصد تشکیل یک اکثریت منضبط در مجلس و تضمین اینکه بشود طرح‌های اصلا‌حی رادیکال را تصویب و قانونی کرد و دوم، بسیج و سازماندهی افسران ارتش، کارگزاران و برخی عناصر گسترده‌تر جامعه در پشت 
 روزنا - وب سایت اطلاع رسانی اعتماد ملی//www.roozna.comسر شاه از راه عضوگیری در مقیاس گسترده.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه