گروه انتشاراتی ققنوس | نقدی بر چشم هیچکاک
 

نقدی بر چشم هیچکاک

داستان‌ها بر محور دغدغه‌های سیاسی ـ اجتماعی می‌چرخند. بیش‌تر تجربه‌ها و خاطراتی نیمه داستانی و نیمه گزارشی مکتوب هستند. در داستان اول هیچ خبری از چشم هیچکاک نیست. قتل‌های زنجیره‌ای هستند و یک خبرنگار و قاتلی به نام «گوشیار». قرار است فردا اعدام شود. خبرنگار می‌خواهد پیش از اعدام، زبان قاتل را باز کند: «من یه خبرنگارم. و گول نمی‌خورم... ممکنه تو چن تا از قتل‌ها اجراکننده خودت بودی و احیاناً یه نفر دیگه ... اما بحث رد قتل ابراهیمه... » خبرنگار به دنبال آخرین قتل‌هاست. قاتل اعدام می‌شود. زنجیره‌ی قتل‌ها ادامه پیدا می‌کند حالا اتومبیل جگری رنگ با دو آدم تنومند با ریش و سبیل سیاه، در حال تعقیب سوژه‌ی بعدی هستند. سوژه‌ی بعدی خبرنگار است.

«ستیز» گوشه‌هایی از واقعیت مبارزان انقلابی را روایت می‌کند. تقریباً بدون تحریف و دست‌کاری و کمی برهنه، کمی نزدیک، کمی تلخ و... روایتی است از فروپاشی جمع‌هایی که می‌خواستند جهان را تغییر بدهند و طرحی نو دراندازند، اما به جای تغییر به هم خیانت کردند و از هم انتقام گرفتند و فروپاشیدند. یکی فرمانده است مهر‌آیین، یکی جوان: سیاوش بیست ساله، با سری پر از سودا و شعار، و یکی سالار، از طبقه‌ی خان و خان‌زاده و پشت کرده به آن و تاحدی واقع‌نگر، یکی حسن گربه: که سابقاً دزد بوده و حالا با این گروه چفت شده و هم مسلح. تمام زندگی‌شان را گذاشته‌اند برای مردم و مردم درهای خانه‌شان را به روی آن‌ها می‌بندند. از ترس یا از نفرت. لقمه نانی را هم دریغ می‌کنند. سالار می‌گوید: «بیا به خاطر اینا خودتو به کشتن بده! دهقان همینه: منفعت‌طلب و بزدل و ریاکار.» آن‌ها در تنهایی و گرسنگی و سرما همدیگر را می‌کشند تا آخرین نفر: حسن گربه. تا او بماند و گرگ‌ها.

کژدم و سنگ هم روایتی است دیگر از مردم و مبارزه. تاحدی به هیئت داستانی نزدیک شده. باز ردپای مبارزان، فرار، پناه دادن پیرزنی به نام طوبی قصه‌گو و خیانت طاها (روستایی دیگر) برای رسیدن به مال و منال طوبی. هر چند تلاش کرده تا ساخت موازی در داستان برقرار کند، میان طاهای تیرخورده و عقرب و اتفاقات قبل از آن، اما مخلوط شده با دیالوگ‌های سطحی و شعاری و شتاب‌زدگی در روند شکل‌گیری داستان.

فاصله‌ی زیادی است میان دغدغه‌های سیاسی ـ اجتماعی نویسنده و تجربیات انبوه او از زندگی با داستان‌نویسی. کاش می‌شد این سرمایه‌ها و دغدغه‌ها تبدیل به داستان‌هایی قوی و خوش‌ساخت شوند. حالا که نیست و نمی‌شود و فرصت این شدن‌ها از دست رفته، کاش می‌شد این دغدغه‌ها و خاطرات و تجربیات به ساده‌ترین شکل ممکن، مثل گفت‌وگو، مرور خاطرات، فقط نوشته شود. مثل دیگرانی که نویسنده و داستان‌نویس نیستند ولی انبوهی از داشته‌های مانده در ذهنشان را به شکل یادداشت و خاطره مکتوب کرده‌اند. در این مجموعه سوژه‌ها و دغدغه‌ها جذاب‌تر از داستان‌هایی هست که نوشته شده‌اند.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه